پرویز حسین طلائی
چکیده
ساسانیان از همان ابتدا برخلاف اشکانیان در قبال امپراتوری روم سیاست تهاجمی را درپیشگرفتند. درواقع آنها در پی بازپسگیری سرزمینهای اجدادشان تا سواحل مدیترانه بودند. به خاطر همین سیاست بود که اردشیر بابکان توانست سرزمینهایی از خاور نزدیک را در اواخر حکومتش به ایران ضمیمه کند. با رویکار آمدن شاپور اول، رومیها حملاتی را به ...
بیشتر
ساسانیان از همان ابتدا برخلاف اشکانیان در قبال امپراتوری روم سیاست تهاجمی را درپیشگرفتند. درواقع آنها در پی بازپسگیری سرزمینهای اجدادشان تا سواحل مدیترانه بودند. به خاطر همین سیاست بود که اردشیر بابکان توانست سرزمینهایی از خاور نزدیک را در اواخر حکومتش به ایران ضمیمه کند. با رویکار آمدن شاپور اول، رومیها حملاتی را به خاطر بازپسگیری مناطق ازدسترفته به شرق ترتیب دادند که منجر به نبرد ادسا گردید. یافتههای این پژوهش که براساس اسناد و گزارشهای تاریخی و با روش توصیفی- تحلیلی صورتگرفته، نشان از آن دارد که در این آوردگاه، امپراتور روم به اسارت ساسانیان درآمد و به خاطر خلاء قدرتی که در خاور نزدیک به وجود آمده بود، مدعیانی مانند ماکریانوس و پسرانش و همینطور اذینه حاکم پالمیرا در این منطقه سر برآوردند. امپراتوران رومی با توجه به اغتشاشاتی که پس از اسارت والرین در غرب و خاور نزدیک به وجود آمده بود، در ابتدا با حمایتی که از حاکمان پالمیرا انجام دادند توانستند اوضاع را در این منطقه به قبل از نبرد ادسا بازگردانند، اما در ادامه حکومت پالمیرا را نیز سرکوب نموده و قدرتشان را در این منطقه احیا کردند.
پرویز حسین طلائی؛ علیرضا سلیمان زاده
چکیده
دولت ساسانی از هنگام تأسیس در سال 224 م در قبال همسایة غربی خود سیاستی تهاجمی در پیش گرفت؛ چنانکه توانست در زمان پادشاهان نخستین خود (بهویژه شاپور یکم) شکستهایی را بر روم وارد سازد، ولی این سیاست در زمان جانشینان شاپور یکم تا زمان روی کارآمدن شاپور دوم، دچار فترت شد؛ در این دورة زمانی، شاهنشاهی ساسانی با بحرانهایی روبهرو ...
بیشتر
دولت ساسانی از هنگام تأسیس در سال 224 م در قبال همسایة غربی خود سیاستی تهاجمی در پیش گرفت؛ چنانکه توانست در زمان پادشاهان نخستین خود (بهویژه شاپور یکم) شکستهایی را بر روم وارد سازد، ولی این سیاست در زمان جانشینان شاپور یکم تا زمان روی کارآمدن شاپور دوم، دچار فترت شد؛ در این دورة زمانی، شاهنشاهی ساسانی با بحرانهایی روبهرو شد که سیاست خارجی آنها را تحتتأثیر خود قرارداد؛ بنابراین، با توجه به اهمیّت موضوع، این پژوهش بر آن است که به چرایی بحرانهای اواخر سدة سوم م دولت ساسانی و انفعال آنها در سیاست خارجی بپردازد. یافتههای این پژوهش بیانگر این است که پس از شاپور یکم، دولت ساسانی با بحران جانشینی و تبعات بعدی آن (آشوبهای خانگی و برادرکشی) مواجه شد. در واقع در این دوران که پادشاهان ضعیفی بر سریر قدرت نشستند، حاکمان واقعی ایران اشراف و موبدان زرتشتی بودند؛ بنابراین، در اواخر سدة سوم م، اختلافات در سطوح بالای جامعه و رویکرد رقابتگونه بر سر قدرت، از عوامل مؤثر در تنشهای درون ساختار نظام سیاسی ساسانی شد. چنین مسائلی نهتنها دولت را از حل بحرانهای داخلی درون دایرة قدرت و جامعه ناتوان کرد، بلکه بر تشدید روند بحرانهای خارجی نیز افزود و بر ساخت دولت و جامعة ساسانی اثرات منفی کتمانناپذیری وارد کرد. در چنین احوالی، برخی از قیصرهای رومی از شرایط داخلی دولت ساسانی بینهایت استفاده کردند و حملاتی را به ایرانشهر ترتیب دادند و به موفقیّتهایی نیز نائل شدند.