مجتبی تبریزنیاتبریزی؛ عبدالرسول خیراندیش
چکیده
عنوان «توپچیباشی» به معنی سرکردۀ توپچیان و فرماندۀ توپخانه، با رواج کاربرد سلاح آتشین توپ، تقریباً از اوایل عهد صفویه رواج یافت. در نخستین اشارهها به این مقام در دورۀ شاهتهماسب اول، توپچیباشی استاد فنسالاری است که دو مهارت «توپریزی» و «توپاندازی» را توأمان داراست. ازآنجاکه سلاح توپ اساساً در اختیار دولت مرکزی بود، ...
بیشتر
عنوان «توپچیباشی» به معنی سرکردۀ توپچیان و فرماندۀ توپخانه، با رواج کاربرد سلاح آتشین توپ، تقریباً از اوایل عهد صفویه رواج یافت. در نخستین اشارهها به این مقام در دورۀ شاهتهماسب اول، توپچیباشی استاد فنسالاری است که دو مهارت «توپریزی» و «توپاندازی» را توأمان داراست. ازآنجاکه سلاح توپ اساساً در اختیار دولت مرکزی بود، طولی نکشید که توپچیباشی در سلک امرا و مقربان درگاه درآمد. با اصلاحات نظامی شاهعباس اول، توپچیباشی با حفظ دو مهارت پیشگفته، در سلسلهمراتب نظامی صاحب موقعیت شد و در زمرۀ امرای قشون قرار گرفت. پس از دو جنگ مهمّ ایروان (1045ق/1635م) و قندهار (1058ق/1648م) که در هردو، توپخانه عامل اصلی پیروزی شد، جایگاه توپخانه بسیار ارتقاء یافت؛ بهنحویکه منصب توپچیباشی و یگان منظم توپخانه، برای نخستینبار درست بعد از جنگهای قندهار، در سال 1064ق/ 1654م. رسمیت یافت. از آن پس تا پایان عصر صفوی، توپچیباشی صاحبمنصبی نظامی بود که وظیفۀ فرماندهی یگان توپخانه را در میدان جنگ برعهده داشت و در کنار قورچیباشی، قوللرآقاسی و تفنگچیآقاسی، اما پایینتر از آنها، ارکان اربعۀ ارتش حاضرالرکابِ (ثابت) مشاهرهبگیر (حقوقبگیر) را تشکیل میدادند. مقالة حاضر با روش توصیفی- تحلیلی میکوشد روند پیدایش منصب «توپچیباشی» را همپای رواج کاربرد توپ در ارتش عصر صفوی، در سیری دویستساله شناسایی کند و وظایف و جایگاه او را در سلسلهمراتب نظامیِ آن عصر روشن سازد.
عبدالرسول خیراندیش؛ حجت اله کبگانی
چکیده
با پایانگرفتن جنگ جهانی دوم، احساسات ضداستعماری و اندیشههای ملیگرایانه، بسیاری از کشورهای جهان سوم را دربرگرفت. برخی کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس نیز در این مقطع تلاش کردند تا با رفع سیطره و امتیازات انحصاری بیگانگان، مدیریت منابع طبیعی و سرمایههای ملی خویش را عهدهدار شوند. نهضت ملیشدن نفت ایران به رهبری دکتر ...
بیشتر
با پایانگرفتن جنگ جهانی دوم، احساسات ضداستعماری و اندیشههای ملیگرایانه، بسیاری از کشورهای جهان سوم را دربرگرفت. برخی کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس نیز در این مقطع تلاش کردند تا با رفع سیطره و امتیازات انحصاری بیگانگان، مدیریت منابع طبیعی و سرمایههای ملی خویش را عهدهدار شوند. نهضت ملیشدن نفت ایران به رهبری دکتر مصدق در آغاز دهة 1950 با واکنش شدید دولتهای بریتانیا و ایالات متحده روبهرو شد و به این ترتیب، حساسیّت غرب دربارة منابع نفتی خلیج فارس بر همگان آشکار شد. چند سال بعد، مساعی جمال عبدالناصر مصری برای ملیساختن کانال سوئز، دخالت نظامی غرب و اخلال در جریان انتقال نفت خلیج فارس به اروپا را به دنبال داشت. اگرچه دولتها و شرکتهای نفتی غربی توانستند با برنامهریزی دقیق و تدارکات گسترده بحران نفتی حاصل از جنگ سوئز را پشت سر بگذارند، اما اندیشهها و اقدامات مصدق و ناصر آثار ماندگاری بر صنعت نفت خلیج فارس برجای نهادند. در این مقاله ضمن اشاره به اهمیّت کانال سوئز در انتقال نفت خلیج فارس به اروپا، تدابیر اتخاذشده برای تأمین نفت موردنیاز غرب طی بحران سوئز و پیامدهای بینالمللی و منطقهای این بحران بر مسائل نفتی خلیج فارس بررسی میشود.