بهرام روشن ضمیر؛ حسین بادامچی
چکیده
در حالی که بیش از هشتاد سال از چاپ مقالات و کتاب اومستد میگذرد، فرضیة مشهور او که بنا بر آن ادعای داریوش در سنگنبشتۀ بیستون، مبنی بر قتل بردیا به دست کمبوجیه و غصب پادشاهی از سوی مغی به نام گئومات، ...
بیشتر
در حالی که بیش از هشتاد سال از چاپ مقالات و کتاب اومستد میگذرد، فرضیة مشهور او که بنا بر آن ادعای داریوش در سنگنبشتۀ بیستون، مبنی بر قتل بردیا به دست کمبوجیه و غصب پادشاهی از سوی مغی به نام گئومات، دروغ بوده است، نه کاملاً پذیرفته و نه رد شده است. در اینجا تلاش میشود الگوهای ادبی و سیاسی متداول در شرق نزدیک باستان در کتیبهنویسی و مقایسة آن با تاریخ یونانی برای راستیآزمایی ادعاهای داریوش و تردیدهای شکاکان بررسی شود. روش ما در اینجا بازشناسی احتمال تأثیر پروپاگاندای دولت هخامنشی بر تاریخنگاری یونانی و بررسی تأثیر مثبت یا منفی تناقضات و گزافههای موجود در تواریخ یونانی بر اعتبار گزارش بیستون است. بر پایۀ این پژوهش به نظر میرسد ایرادات منطقی ماجرا بیشتر به گزارشهای یونانی برمیگردد تا به بیستون. در مقام مقایسه نیز، روایت ایرانیِ ماجرا منطقیتر و پذیرفتنیتر به نظر میرسد. تناقض میان منابع یونانی و بیستون به جای آنکه کلیّت داستان را غیرتاریخی بشناساند، دلیلی است بر اینکه روایتهای یونانی، نتیجة پروپاگاندای دولتی نبود و یونانیان از منابعی پراکنده و مستقل بهره برده بودند. همچنین روشن گشت که سنگنبشتۀ بیستون را باید جلوهای از سنت ادبی و حماسی در ادامة الگوهای مذهبی ایرانی و سیاسی میانرودانی دانست.