اکرم گلی؛ هادی وکیلی
چکیده
چکیده دوران نسبتا طولانی حکومت فتحعلیشاه قاجار (1212-1250 ه.ق) شاهد تنشهای سیاسی از یک سو و رشد مجدد دین از سوی دیگر بوده است. در سالهای آغازین سلطنت ثباتی نسبی برقرار شد که مانند سدههای پیشین سبب تداوم نقش سنتی دین در تحولات اجتماعی شده بود. با شروع جنگ با روسیه که بیش از یک دهه طول کشید که تنشهای مرزی با عثمانی را نیز در پی داشت، ...
بیشتر
چکیده دوران نسبتا طولانی حکومت فتحعلیشاه قاجار (1212-1250 ه.ق) شاهد تنشهای سیاسی از یک سو و رشد مجدد دین از سوی دیگر بوده است. در سالهای آغازین سلطنت ثباتی نسبی برقرار شد که مانند سدههای پیشین سبب تداوم نقش سنتی دین در تحولات اجتماعی شده بود. با شروع جنگ با روسیه که بیش از یک دهه طول کشید که تنشهای مرزی با عثمانی را نیز در پی داشت، کارکرد دین تغییر یافت و نقش سیاسی نوینی را تجربه کرد. از این رو علما آموزهها و اصول دینی را با توجه به شرایط فوق مورد بازنگری قرار دادند و بر اساس آن مناسبات خود با حکومت را ترتیب دادند. پایان جنگ و شروع مجدد ثبات سیاسی، مناسبات دین و سیاست را بار دیگر تغییر داد. با توجه به این مساله باید دید مناسبات رهبران دینی با حکومت با در نظر داشتن شرایط ثبات (پیش و پس از جنگ) و دوره جنگ چگونه بوده است؟با توجه به چنین تحولاتی میتوان گفت که در آغاز حکومت فتحعلیشاه و در مرحله اول ثبات، تعامل دین و سیاست مسیری آرام را پیمود و علما بیشتر نقش رهبران مذهبی را ایفا کردند اما پس از آغاز جنگ و با به خطر افتادن قلمرو مذهبی، سیاستی همگرایانه در پیش گرفتند. با پایان جنگها و بازگشت ثبات، در مناسبات دین و سیاست روندی واگرایانه رخ داده است و رویکرد علما در تعامل با حکومت با واکنشهای انتقادی، اعتراضی و یا حتی بیتفاوتی صورت میپذیرد. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی بر اساس منابع و مآخذ این دوره در پی پاسخ پرسش فوق است.علما در دوره اول ثبات و پیش از جنگها واکنش مداراگونه داشتند و در دوره جنگ به عنوان حامی حکومت ظاهر شدند و پس از جنگهای ایران و روس و تحت تاثیر شکست سیاسی، راه خود را از حکومت جدا کردند که مهمترین نتیجه آن تقویت رویکرد استقرار قدرت در دست فقیه جامع الشرایط و پی ریزی پایههای حکومت دینی در دو سده پس از آن بود.
مجتبی زروانی؛ رضا طاهری
چکیده
کشمکش میان عقل و دین در تاریخ میانۀ ایران، جریانی دامنهدار و متأثر از انباشتههای علمی و فکری مسلمانان در قرون نخستین اسلامی است. عقل و دین صرفنظر از اشتراکاتشان، عمدتاً دو نیروی متخالف شناخته میشوند؛ بهطوریکه استقرار و تداوم یکی از آنها معمولاً اسباب ضعف و رکود دیگری را رقم میزند. علوم عقلی و علوم دینی، هرکدام تحت شرایط ...
بیشتر
کشمکش میان عقل و دین در تاریخ میانۀ ایران، جریانی دامنهدار و متأثر از انباشتههای علمی و فکری مسلمانان در قرون نخستین اسلامی است. عقل و دین صرفنظر از اشتراکاتشان، عمدتاً دو نیروی متخالف شناخته میشوند؛ بهطوریکه استقرار و تداوم یکی از آنها معمولاً اسباب ضعف و رکود دیگری را رقم میزند. علوم عقلی و علوم دینی، هرکدام تحت شرایط تاریخی خاصّ خود رو به رشد یا ضعف بودهاند. از نقطۀ آغازین اسلام و استحکام تدریجی آن، دستاورد عقول نیز به رشد فزایندهای از تکامل رسیده است. این تکامل، نه به معنای مصالحه و توافق عقل و شرع و نه به معنای مخالفت مطلق و یکجانبه با یکدیگر است؛ بلکه بهمثابۀ روندی برتریجویانه ناشی از شرایط تاریخی و وضعیت تکاملی عقلانیت و دیانت است. قرنهای پنجم و ششم آکنده از کشمکش و منازعات دین و عقل است؛ بهطوریکه بازتاب آن در رسالههای غزالی و ردیّههای ابنرشد بر او، گواه این موضوع است. بررسی منازعۀ ابنرشد و غزالی ورای موضوعات انتزاعی آن، به درک عمیق از شرایط تاریخی عقل و دین در تاریخ اسلام یاری میرساند. این معارضه درحقیقت محصول رشد نظام عقلانی بهمثابۀ علل ساختاری آن است و شرایط اجتماعی و سیاسی نیز بهمنزلۀ علت فوری و مُعدۀ این نزاع تلقی میشود.