نصرالله صالحی
چکیده
نقش و جایگاه امارت بابان در روابط ایران و عثمانی مورد غفلت قرار گرفته است. مسئله اصلی جُستار حاضر، بررسی تأثیر ناتوانی دولت مرکزی عثمانی در ولایات شرقی در امنیّت قلمرو غرب ایران است. امارت بابان و ...
بیشتر
نقش و جایگاه امارت بابان در روابط ایران و عثمانی مورد غفلت قرار گرفته است. مسئله اصلی جُستار حاضر، بررسی تأثیر ناتوانی دولت مرکزی عثمانی در ولایات شرقی در امنیّت قلمرو غرب ایران است. امارت بابان و پاشالیک بغداد از ایالات دور از مرکز عثمانی بودند. قلمرو هر دو حکمرانی بعد از پیمان زهاب از قلمرو ایران جدا شدند، اما نفوذ و نقش ایران در بابان و بغداد هیچگاه از بین نرفت. ناتوانی یا بیارادگی دولت مرکزی عثمانی ـ بهویژه از سده دوازده تا نیمه سده سیزده ـ منجر به خلاء قدرت در ولایات شرقی شده بود. چنین وضعیتی به مثابه تهدید جدّی برای قلمرو غرب ایران بود. چنانکه اتباع و سرحدات ایران بارها در معرض تاخت و تاز اکراد و اعراب بابان و بغداد قرار گرفتند. دولت ایران، برای تأمین امنیّت قلمرو خود و نیز حفظ و تداوم نقش و نفوذ خود در قلمرو بابان، به ناچار درگیر منازعات بابان و بغداد می شد. برخی پژوهشگران، ورود ایران به مسایل بابان و بغداد را به غلط «دخالت» دانسته اند. درحالی که درگیر شدن ایران، به مثابه حقّی مشروع برای دفاع از خود بود. در جُستار حاضر، به روش توصیفی ـ تحلیلی و رویکرد انتقادی، با استناد به اسناد و منابع ایران و عثمانی، ادّعای «دخالتِ» ایران رد شده است؛ زیرا درگیر شدن ایران در امور بابان و بغداد بیش از آنکه مبتنی بر خواست دولت ایران باشد، ناشی از ناتوانی و بیارادگی دولت عثمانی در ولایات شرقی بود. اصولاً دولت عثمانی از منظر حقوق بین الملل، در زمره دولتهای ناتوان و بیاراده (unable or unwilling states) محسوب می شد. دولت ایران برای تأمین امنیّت اتباع و سرحدات خود، بجز راههای سیاسی و دیپلماتیک، گاه ناچار به استفاده از زور می شد