نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران
چکیده
اسناد و به طور کلی متون مکتوب به زبان ایلامی قدیم نادر هستند، اما از شوش در دورة سوکل مخها نزدیک به 550 سند حقوقی به زبان اکدی و در موضوعات مختلف بهدست آمده است که فرصتی بینظیر برای مطالعة نهادهای حقوقی و اجتماعی ایلام فراهم میکند. مقالة حاضر، ضمن ویرایش و ترجمة دو سند دادرسی ایلامی از دورة سوکل مخها به تحلیل محتوای این دادرسیها میپردازد. این مقاله ابتدا برای مشخصکردن بستر تاریخی، تقسیمبندی تاریخ ایلام باستان را توضیح میدهد، سپس اهمیت اسناد اکدی شوش بررسی و سرانجام متن دو سند دادرسی ایلامی از دیدگاه صورت و ماهیت قرارداد مطالعه خواهد شد. چون این اسناد تاکنون به زبان انگلیسی منتشر نشدهاند، ترجمة انگلیسی نیز به متن افزوده شده است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Judicial Procedure in Ancient Elam: Two Old Elamite Trial Documents, with Edition and Translation
نویسنده [English]
- Hossein Badamchi
چکیده [English]
Elamite documents, and evidence of Elamite writing in general, are rare from this period. However from Susa under the Sukkalmah period, there are some 550 legal documents in Akkadian in various legal subjects, like sale, lease, and judicial procedures; this provides the historian with a unique opportunity fir the study of Elamite legal and social institutions. The present essay will edit and translate two trial documents from the Sukkalmah Period and analyses their textual content. Initially we will explain the classification of the Elamite history for the sake of providing context. Then the significance of the Akkadian documents of Susa will be pointed out and finally the two trial text will be studied from the view point of content and form. As there is no English translation available we have added the English version as well.
کلیدواژهها [English]
- Legal document
- forgery
- adoption
- Susa
- Akkadian
مقدمه
تاریخ ایلام از آغاز تا تشکیل امپراتوری هخامنشیها در اواسط سده 6 قبل از میلاد به چهار دورة کلی تقسیم میشود؛ از حدود 3300 تا 3000 ق.م، دورة ایلامی ابتدایی (Proto-Elamite Period) نامیده میشود (Englund, p.103). پس از این دوره، برای چند سده اطلاعی از تاریخ ایلام در دست نیست. از حدود سال ۲۶۰۰ تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد، دورة ایلامی قدیم (Old Elamite Period) نامیده میشود (Steve, Vallat and Gasche, pp.417-418). از 1500 تا 1000 ق.م دورة ایلامی میانه (Middle Elamite Period) و از 1000 تا 550 ق.م که کورش بزرگ ایلام را به امپراتوری هخامنشی ملحق میکند، دورة ایلامی جدید (Neo-Elamite Period) نام دارد. از دورة هزارسالة ایلامی قدیم تنها نزدیک به ۱۰ متن نوشتهشده به زبان ایلامی بهدست آمده است. اما از شوش در بین سدههای 20 و 16 قبل از میلاد حدود 600 سند حقوقی پیدا شده است که فرصتی بینظیر برای مطالعة نهادهای حقوقی و اجتماعی ایلام در دورة بابلی قدیم (۲۰۰۰ تا ۱۶۰۰ ق.م) فراهم میکند. این اسناد در طی حفاریهای باستانشناسان فرانسوی در شوش پیدا شدند و به همت ونسان شیل در سلسله انتشارات هیئت باستانشناسی فرانسه (علامت اختصاری MDP) چاپ شدند (نسخهبرداری، ویرایش و ترجمة فرانسوی در ۴ مجلد). ونسان شیل (Vincent Scheil 1858-1940) آشورشناس برجستة فرانسوی است کهسالهاکتیبهشناسهیئتباستانشناسانفرانسویدرایرانبود،وبسیاریازکتیبههای مهم بهدست آمده از شوش (مثلاً قانون حمورابی) را وی برای نخستینبار نسخهبرداری کرده است.
ترتیب چاپ اسناد اکدی شوش به شرح زیر است:
جلد اول (MDP 22) متون ۱ تا ۱۶۵ در سال ۱۹۳۰،
جلد دوم (MDP 23) متون ۱۶۶ تا ۳۲۷ در سال ۱۹۳۲،
جلد سوم (MDP 24) متون ۳۲۸ تا ۳۹۵ در سال ۱۹۳۳،
و جلد چهارم (MDP 28) متون ۳۹۶ تا ۵۵۱ در سال ۱۹۳۹.
هرچند ویرایش و ترجمة شیل در آن زمان اولین قدم و بسیار ارزشمند بود، سالهاست که دیگر قابل استفاده نیست (در حالی که نسخهبرداریهای وی هنوز مفید و قابل اتکاء است). متأسفانه مطالعات جدید روی اسناد اکدی شوش انجام نشده و در نتیجه از این منابع ارزشمند در تاریخ نگاری ایلام غفلت شده است. نگارندة این سطور درحالحاضر به ویرایش و ترجمة فارسی و انگلیسی گزیدهای از این اسناد مشغول است. در خصوص سابقة تحقیق برروی اسناد شوش به اختصار باید گفت که در سال ۱۹۶۲ دو تحقیق مهم دربارة دستور زبان اکدی شوش و ویژگیهای نگارشی آن منتشر شد (De Meyer; Salonen)؛ ولی دربارة جنبههای دیگر این اسناد به ویژه مفاد حقوقی و اجتماعی، مطالعات شایستهای در دست نیست، بهجز چند مقالة قدیمی از پل کوشاکر (Koschaker) و ژوزف کلیما (Klíma)؛ نک: کتابنامه مقاله کروشک (Korošec).
به احتمال قوی، تأثیر فرهنگی و قابلیتهای زبان اکدی باعث شده بود که زبان حقوقی ایلام باستان اکدی باشد (Klima, p.289). بااینحال، چنانکه استالپر به درستی تذکر میدهد، وجود ویژگیهای دستوری و نگارشی در اکدی شوش، اصطلاحات خاص حقوقی و مهمتر از همه مفاهیم حقوقی مستقل، نشان میدهد که اکدی صرفاً زبانی وارداتی نبوده بلکه در محل گسترش یافته است (Stolper, p.253).
گسترش خط میخی سومری به دیگر زبانها
با آغاز هزارة سوم ق.م فرهنگ و نهادهای فرهنگی سومری در سراسر غرب آسیا ابهت و ارزش بالایی داشت و اقوام و دولتهای اطراف را بر آن داشته بود تا از آن اقتباس کنند. بیشترین تأثیر فرهنگ سومری البته بر اقوامی بود که جای سومریها را در جنوب بینالنهرین گرفتند: اکدیها و نیز بر تمدن ابلا(Ebla) در سوریه امروزی. از اوایل هزارة سوم به تدریج فرایند استفاده از خط میخی سومری برای نگارش اکدی آغاز شد. اولین ضرورت این کار نیاز به نگارش اسامی اکدی در متون سومری بود. با قدرت گرفتن دولتشهرهای اکدی در شمال بینالنهرین در حدود ۲۵۰۰ ق.م و اندکی بعد دولت ابلا در سوریه، این ضرورت پیش آمد که مجموعة گوناگونی از متون اکدی نوشته شود: کتیبههای شاهی، متون اداری، نامهها و حتی متون دینی. برای این کار، از خط میخی سومریکهدراینزمانترکیبیاز نگارش هجایی و کلمهنگاری (کلمه در برابر یک نشانه) بود استفاده شد. در ابتدا نگارش به صورت کلمهنگاری بود، یعنی هر نشانه (sign) بر یک کلمه دلالت میکرد (logography). این نشانهها را ideogram یا logogram مینامند.
زبان اکدی و همة زبانهایی که از خط میخی سومری برای نگارش استفاده کردند، تلاش کردند که کلمهنگاریها یا هزوارشها را کم کنند و نگارش هجایی را گسترش دهند، اما موفقیت این امر محدود بود. هزوارشها در این متون اکدی، به سومری نوشته میشد اما ظاهراً به اکدی خوانده میشد. به علاوه، هرچند در ابتدای هزارة دوم به زبان سومری دیگر تکلم نمیشد، متون سومری مانند متون ادبی و حقوقی در مدارس تدریس میشد و لذا همیشه، در هر دوره و هر مکان، ممکن بود کلمات سومری جدید در متن بهکار روند، به عبارت دیگر، تعداد کلمات سومری مورد استفاده در اکدی محدود نبود. برای نمونه در مورد متون پزشکی و جادوگری واژگان سومری غریب و نادر فراوانی مشاهده میشود.
خط میخی و زبان اکدی
متون حقوقی شوش به خط میخی (cuneiform)، زبان اکدی (Akkadian) و لهجة خاصی از بابلی قدیم نوشته شده است. خط میخی وسیلة نگارش بود، یعنی مجموعهای از نشانهها که پیش از ابداع الفبا، برای نگارش بهکار میرفت. چندین زبان در خاور نزدیک باستان، از خط میخی برای نگارش استفاده کردهاند که مهمترین آنها عبارتند از سومری، اکدی، هیتی، ایلامی و ابلایی (Eblaite).
زبان اکدی، که در اصل یعنی زبان مردم اکد (Akkad/Agade)، یکی از زبانهای بزرگ تاریخ بشر است که برای نزدیک به ۲۵۰۰ سال، زبان فرهنگ غالب در خاور نزدیک باستان بود، و اسناد فراوانی در موضوعاتی چون دین، تاریخ، ادبیات و حقوق به این زبان نوشته شد، که در قرون جدید در عراق، ایران، ترکیه، سوریه، فلسطین و حتی مصر پیدا شدند. مرکز اصلی و خاستگاه این زبان البته بینالنهرین (عراق امروزی) بود که در هزارة دوم و اول ق.م شمال این ناحیه، آشور و جنوب آن بابل نام داشت؛ پیشتر، در هزارة سوم ق.م، جنوب بینالنهرین (که بعداً بابل نام گرفت) بین دولتشهرهای سومر (جنوب بابل) و اکد (شمال بابل) تقسیم شده بود. قدیمیترین اسناد مکتوب دنیا به زبان سومری است، زبانی که با هیچیک از زبانهای شناخته شده همخانواده نیست، ولی میراث فرهنگی مردمی شد که به اکدی سخن میگفتند. قدیمیترین شواهد زبان اکدی در اسامی خاص موجود در متون سومری دورة فارا (حدوداً ۲۸۰۰ ق.م) مشاهده شده است؛ از حدود ۲۵۰۰ ق.م متونی وجود دارند که به طور کامل به اکدی نوشته شدهاند.
اکدی از خانوادة زبانهای سامی است که به طور سنتی بر اساس نواحی جغرافیایی به شرح زیر تقسیم میشوند: اکدی، که در شمال شرقی رایج بود؛ کنعانی، عبری، فنیقی (و احتمالاً زبان ابلا و اوگاریت) و آرامی در شاخه شمال غربی؛ عربی، عربی باستانی جنوب عربستان، و اتیوپیایی (حبشی) در شاخة جنوبی بودند.
احتمالاً اکدی در اواسط هزارة اول ق.م دیگر زبانی زنده نبود و به آن تکلم نمیشد؛ در این زمان آرامی کمکم جای اکدی را گرفت، با این حال، استفاده از اکدی به عنوان زبان ادبی و علمی تا اوایل دورة مسیح ادامه داشت. در واقع، آخرین متون موجود از قرن اول میلادی است (Geller 1997). تا امروز حدود یک میلیون متن اکدی پیدا شده و هر سال با ادامه حفاریها در عراق، سوریه، ترکیه و ایران بر این تعداد افزوده میشود. بیشتر این متون، چاپ و ترجمه نشده و از دسترس عموم به دور است (Huehnergard and Woods, p.218).
جدول زیر دورههای گوناگون دو لهجة اصلی زبان اکدی، یعنی بابلی و آشوری را نشان میدهد که با آغاز هزارة دوم ق.م، به ترتیب در جنوب و شمال بینالنهرین گسترش یافتند.
اکدی قدیم |
--- |
2500 تا 2000 ق م |
بابلی قدیم |
آشوری قدیم |
۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰ ق م |
بابلی میانه |
آشوری میانه |
۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ ق م |
بابلی جدید |
آشوری جدید |
۱۰۰۰ تا ۶۰۰ ق م |
بابلی متاخر |
--- |
۶۰0 ق م تا ۱۰۰ میلادی |
کتاب مرجع در دستور زبان اکدی، تألیف فون سودن است که نخست در 1952 منتشر شد و ویرایش دوم آن در 1969 و ویرایش سوم در سال 1995 منتشر گردید (von Soden). برای آموزش اکدی میتوان به کتاب جان هونرگارد اشاره کرد که تمرینهای فراوان، فهرست نشانهها و واژهنامهای برای مبتدیان دارد (Huehnergard). از کتابهای کوچکتر، مقدمهای بر زبان اکدی تألیف کپلیس و گرامر اکدی تألیف مشترک اونگناد و متوش بسیار مفید و معتبر هستند (Caplice; Ungnad-Matouš).
اسناد دادرسی: دعوای جعل و دعوای خانوادگی
سند ذیل یک محاکمه حقوقی از زمان تمتیـرپتش شاه ایلام (از سلسله اپارتیها یا همان سوکل مخها ۱۹۷۰ تا ۱۵۰۰ قبل میلاد) را که در نیمة دوم سدة ۱۷ قبل میلاد حکومت میکرد، ثبت میکند. این سند اکدی در طی حفاریهای باستانشناسان فرانسوی در شوش بهدست آمده است. ویرایش ما از متن اکدی بر اساس اتوگراف (نسخهبرداری) ونسان شیل است که در سال ۱۹۳۳ چاپ شده است.
MDP 24 393 |
در خصوص خانهای که در زمان تمتی ـ رپتش و کودو ـ زولوش، شهردار، ابی ـ ایلی به کوک ـ ادار به ازای ثمن کامل فروخت: پوزور ـ تپونا، پسر ابی ـ ایلی و پسران او، علیه ایقیشونی (پسر کوک ـ ادار) اقامة دعوی کردند. آنها چنین ادعا کردند: «پدر ما این خانه را به پدر تو نفروخت. سند تو جعلی است!» مردان زیادی حاضر بودند و برای ایشان قضاوت کردند. آنها از ایقیشونی خواستند که قسم ادا کند. ایقیشونی در معبد ایشتر چنین قسم ادا کرد: «ای الاهه ایشتر! تو میدانی که من سند جعل نکردهام، و به راستی پدرم این سند را برای من به جا گذاشته است.» بعد از این که ایقیشونی قسم یاد کرد آنها (یعنی قضات) خانه را به او دادند. (۳۴ شاهد با نام در این قسمت، یعنی در سطرهای 21 تا 47، ذکر شدهاند). در حضور این ۳۴ شاهد، ایقیشونی در معبد خداوند ایشتر قسم ادا کرد. پوزور ـ تپونو و پسرانش او را مجبور کردند که قسم ادا کند و آنها (یعنی قضات) خانه را به او دادند. |
درزمان حکومت تمتیـرپتش، شخصی به نام ابیـایلی خانهای را به دیگری (بهنام کوکـادار) فروخت. تاریخ معامله را میتوان بهطور تقریبی معین کرد زیرا تمتیـرپتش فرمانروای ایلامی بود که در اواخر سدة ۱۷ق.م حکومت میکرد. فرمانروایی وی با اواخر حکومت عمی ـ صدوقه شاه بابل (۱۶۴۶تا ۱۶۲۶ق.م) همزمان بوده است. در متن آمده که معامله«درازایپرداختثمنکامل»بودهاست،یعنیمعاملهعادلانهبودهوبازخریدیا فسخ بیعامکانندارد.اینجملهاکدی(ana šīmu gamru)یامعادل سومری آن در قراردادهای بیع بینالنهرین نیز به کرات مشاهده میشود (p.619 Skaist). ابتدا تصور میشد که «به ازای ثمن کامل» یعنی ثمن معامله که برروی آن توافق شده به طور کامل پرداخت شده است، مثلاً اگر ثمن ۱۰شقل نقره است، خریدار همة۱۰شقل را پرداخت کرده است. اما تحقیقات جدید به درستی نشان دادهاند که هدف این عبارت حمایت از خریدار علیه ادعای غبن و فسخ معامله در آینده است (Skaist, p.622). به عبارت دیگر، «ثمن کامل» به برابر بودن ثمن پرداخت شده با ارزش مبیع در عالم واقع تأکید میکند.
سالها از این معامله گذشته و طرفین اصلی معامله فوت کردهاند. اینک پسر و نوادگان فروشنده علیه پسر خریدار اقامه دعوا میکنند. چون ورثة فروشنده اقامة دعوا کردهاند، میتوان نتیجه گرفت که ملک مورد معامله اکنون در تصرف ورثة خریدار است. اگر خانه در تصرف ورثة فروشنده بود، آنگاه ورثة خریدار باید به دادگاه میرفتند تا تسلیم مورد معامله را درخواست کنند. ادعای مدعیان به شرح زیر در سطرهای 9 و 10 بیان شده است:
پدر ما این خانه را به پدر تو نفروخته است. سند تو دروغین (یعنی جعلی) است! |
بدینترتیب مدعیعلیه، متهم به جعل سند شده است. معمولاً اگر نسبت به سندی ادعای جعل مطرح شود، سادهترین راه اثبات درستی سند، تحقیق از شهود معامله است زیرا اسناد حقوقی همیشه در حضور شهود تنظیم میشوند. چنانکه در یک محاکمة مشابه که در بابل برگزارشده، مدعیعلیه، شهود حاضر در معامله را به دادگاه آورده و درستی سند خود را که یک وصیتنامه بوده ثابت کرده است (CT 2 47). سند شوش نشان میدهد که راه دیگری هم وجود داشته و آن اقامه سوگند بوده است. دادگاه از مدعیعلیه میخواهد که سوگند بخورد. وی به خداوند ایشتار سوگند میخورد که سند وی حقیقی است:
ای خداوند ایشتار! تو میدانی که من سند دروغین نساختهام (یعنی من سند جعل نکردهام)! و به راستی پدرم این سند را برای من گذاشته است. |
واژة اکدی سرتو (sartu) به معنی دورغ و دروغین است. در اینجا ساختن سند دروغین بهروشنی به جعل سند اشاره دارد (ţup-pi sa-ar-ti epēšu). سند ذکر نمیکند که آیا شهود معاملة اصلی در دسترس بودهاند یا نه. مادة ۱۳ قانون حمورابی نشان میدهد که گاه شهود در دسترس نیستند و دادگاه میتواند تا ۶ ماه به متهم مهلت دهد تا شهود خود را در دادگاه حاضر کند.
قانون حمورابی ماده 13 |
اگر شاهدان آن شخص(1) در دسترس نیستند، قضات تا ششماه به وی مهلت میدهند، اما اگر وی شاهدانش را تا پایان ماه ششم نیاورد، آن شخص دروغگو است، مجازات آن پرونده بر وی تحمیل خواهد شد. |
ظاهراً در این پرونده دادگاه قسم مدعیعلیه را کافی دانسته و با ادای سوگند دعوای مدعیان رد میشود. در میان شهود، علاوه بر اسم، شغل و حرفه چندنفر هم ذکر شده است که نشان میدهد اینها قضات حرفهای نیستند. مثلاً در سطر ۲۴ و ۲۶ دو نفر روحانی (pašīšum) هستند. در سطر ۳۵ یک آشپز (nuhatimmum) و در سطرهای 39 و 43، دو صیاد یا ماهیگیر (bā’irum) به چشم میخورند. در این محاکمه ۳۴ شاهد وجود دارند که این موضوع اهمیت دادگاه را نشان میدهد. این ۳۴ نفر ممکن است همان مردانی باشند که در سطر ۱۱ و ۱۲ ذکر شدهاند که پرونده را قضاوت میکنند و ادای سوگند را بر ایقیشونی تحمیل کردند. این پرونده ممکن است که یک نمونه از داوریای باشد که در متون بینالنهرین فراوان به چشم میخورد.
مدعیان مجبور شدند که قضاوت، ادای قسم و مالکیت خواندگان را نسبت به خانة مورد اختلاف، بپذیرند. متن ذکر نمیکند که آیا مدعیان به دلیل ایراد اتهام ناروای جعل، مجازات شدهاند یا نه. برخی اسناد همزمان برای جعل، مجازات مرگ مقرر کردهاند. مثلاً ماده 18 فرمان عمی صدوقه، شاه بابل، از سدة ۱۷ قبل از میلاد، درخصوص استعمال مهر جعلی چنین مقرر میکند.
زن میخانهدار یا یک تاجر که از مهر جعلی [برای تصدیق اسناد استفاده کند] اعدام خواهد شد. |
ویرایش استاندارد متن فرمان عمی صدوقه را کراوس (Kraus) انجام داده و به همراه ترجمه و تفسیر مفصل به زبان آلمانی منتشر کرده است (ویرایش اول 1958، ویرایش دوم 1984). متن اکدی و ترجمة انگلیسی ما از ماده 18 چنین است:
|
Kraus, p. 180 |
An ale-wife or a merchant [who uses] a false seal (in order to …) shall die. |
munus lú kúrun.na ù dam.gàr [š]a i-na [k]u-nu-u[k-ki l]a k[i]-it-tim x x x x x x x x x x x i-ma-a-a[t] |
اینک ویرایش کامل متن سند به همراه ترجمة انگلیسی ارائه میشود.
MDP 24 393 |
|
1 aš-šum é šà i-na Te-im-ti-ra-ap-ta-aš 2 ù Ku-du-zu-lu-uš ra-bi-[a-nu] 3 A-bi i-li a-na Ku-uk A-[da-ar] 4 a-na ší-mi ga-am-ri id-di-n[u] 5 Puzur-dTe-ip-pu-na dumu A-bi i-li 6 ù ap-lu-šu 7 a-na I-qí-šu-ni a-na di-nim it-te-[bu] 8 um-ma šu-ma 9 é.dù.a a-bu-ni a-na a-bi-ka ú-ul id-di-im-mi 10 ţup-pa-ka [sà]-ar-ra-at-mi |
Regarding the built house that in (the time of) Temti-raptaš and Kudu-zuluš, the mayor, Abi-ili sold to Kuk-Adar for the complete price: Puzur-Tepppuna, son of Abi-ili and his sons, lodged an action against Iqišuni (son of Kuk Adar). They claimed as follows: “Our father did not sell the house to your father. Your document is forged!” |
11 a-wi-lu-ú ma-du-tu iz-zi-zu-ma 12 da-a-a-nu-us-sú-nu i-pu-šu-ma 13 ni-iš dingir I-qi-šu-ni i-mi-du-šu-[ma] 14 i-na é dIštar I-qi-šu-ni 15 ki-a-am it-ma um-ma šu-ma 16 at-ta dIštar lu ti-di 17 ţup-pi sà-ar-ti la e-pu-šu 18 ù ţup-pa an-ni-ta a-bi lu-zi-ba-am-ma
|
Many men were present and they performed the office of judge for them. They imposed the oath on Iqišuni. In the temple of god Ištar, Iqišuni swore, declaring as follows: “O Ištar! You know that I have not made a forged document and my father indeed left this document for me.” |
19 I-qí-šu-ni it-ma-ma 20 é.dù.a ú-bi-bu-šu 21 igi Adad-ba-ni dumu Ip-di-dInšušinak 22 [igi Ma]-an-nu ba-lu-dingir … 23 [igi … ] i-ik-iš dumu dInšušinak-mu … 24 [igi dA]-dad-ba-ni [pa-ší]-ší šà d … 25 [igi U-z]i i-na pu-uš-ki 26 [igi PN] pa-ší-ší šà dIštar 27 [………..d]in-gal reverse 28 [igi ….] dInšušinak … a-hi-šú 29 igi Sin-še-mi dumu A-na-dŠamaš-lu-ri? 30 igi dŠamaš-mu-ba-li-iṭdumu Li-ip-di?... 31 igi El-me-si ha-tan A-da-ra … 32 igi dInšušinak-še-zi-ib dumu Dam-qi-ya 33 igi Dam-qi-ya dumu Sa-ap-ri-e … 34 igi Hu-un-di-la-tu dumu Ra-bi-bi 35 igi Be-li-i dumu dInšušinak-dingir mu (nuhatimmum) 36 igi Ša-al-lu-uh dumu Tu-uk-ki-ya 37 igi I-li-ap-ru-u a-hi-šu igi I-lu-ku-ti-ya 38 igi Li-iš-li-mu-ni dumu Zi-zi-i 39 igi I-ri-šu igi Ta-at-ta-a šu.[ha] (bā’irum) 40 igi A-hu-um-ma-a-a dumu Tu-uk-ki-ya 41 igi Ra-bi-dKA-DI dumu Ap-li-ya 42 igi Sin-i-qi-ša dumu Iq-šu-di 43 igi Šu-la-ni igi … šu.ha (bā’irum) 44 igi Ilum-ba-ni-ma igi Dam… 45 igi Iš-me-an-ni dumu Be-li … 46 igi A-da-ri-ti dumu.sal Dam-… 47 igi Ip-di-dAdad dumu U-ku-un-[pi-ša] 48 igi 34 (?) ab.bameš an-nu-ti 49 I-qi-šu-ni i-na é dIštar [it-ma] 50 Puzur-dTe-ip-pu-na ù (?)... 51 ú-[ta-am]-mu-šu 52 é.dù.a ú-bi-[bu-šu] |
Iqišuni having sworn, they cleared the house for him (i.e., they gave him good title).
(34 witnesses are mentioned by name)
In front of these 34 witnesses (?) Iqišuni took the oath in the temple of Ištar. [Puzu]r-Teppunu [and his sons(?)] made him to take the oath, and they cleared the house for him. |
واژهنامة سند
awīlum |
11 |
مرد، شخص |
šu.ha (bā’irum) |
39 |
ماهی گیر، صیاد |
é (bītum) |
14, 49 |
خانه |
dajjānūtum |
12 |
قضاوت |
dīnum |
7 |
حکم، پرونده |
ebēbum |
20 |
پاک کردن، آزاد کردن (از ادعا) |
emēdum |
13 |
تحمیل کردن |
epēšum |
12 |
ساختن |
ezēbum |
18 |
گذاشتن، ترک کردن |
gamrum |
4 |
کامل |
hatanum |
31 |
خویشاوند سببی |
idûm |
19 |
دانستن |
lā |
17 |
از ادات نفی |
lū |
16 |
از ادات تاکید |
nadānum |
4 |
دادن، فروختن |
nīšum |
13 |
سوگند |
nuhatimmum |
35 |
آشپز |
pašīšum |
26 |
روحانی |
rabiānum |
2 |
شهردار، فرماندار |
sarārum |
10 |
تقلب کردن |
sartum |
17 |
تقلبی، جعلی، دروغین |
šīmum |
4 |
ثمن |
tamûm |
51 |
قسم خوردن |
tebûm |
7 |
اقامه دعوا کردن |
ṭuppum |
10, 17, 18 |
لوحه |
u |
18 |
و |
ul |
9 |
از ادات نفی |
سند دادرسی دوم، MDP 28 399است. والتر هینتس، به این پرونده اشاره کرده و میگوید که این پرونده وضع حقوقی زنان ایلامی را روشن میکند (Hinz, 286). تفسیر وی را به طور کامل نقل میکنیم:
Hinz, 286: |
دختری که تنها فرزند پدر بوده است، به هنگام فوت پدر، اموال او را به ارث میبرد. شوهر اعتراض میکند زیرا این اموال جزو مهریه زن نبوده، و بنابراین شوهر سلطهای به این اموال نخواهد داشت. زن با ادای سوگند و دادن تعهد به نحو زیر، رضایت شوهر را جلب میکند: «تو شوهر من هستی، تو پسر من هستی، تو وارث من هستی، و اته خوبیتبر تو را دوست خواهد داشت و احترام خواهد گذاشت.» اته خوبیتیر بیشک دختر این زن است، و بنابراین بعد از مادر، اموال مادر را به ارث میبرد. وقتی زن این گونه سوگند میخورد، شوهر رضایت میدهد، و عاقلانه با اقامه دعوا به وصیت پدر زن مرحومش اعتراض نمیکند. زیرا با تعهد همسرش، او بر آن مال ارثی مسلط شد، و اصلا بعید بود که دادگاه این سلطه را به او بدهد. |
اما با مطالعة دقیق پرونده متوجه میشویم که هینتس به کلی متن را اشتباه تفسیر کرده است. آقای سین همة اموال خود را به دخترش تریری داده است. واژة ورکتو (warkatu) به معنای ماترک و ارثیه است، پس معلوم میشود که پدر فوت کرده و دختر که به احتمال زیاد تنها فرزند بوده، وارث او میشود. شوهر تریری به نام شوگوگو در دادگاه علیه زوجهاش اقامه دعوا میکند. سپس میخوانیم که زوجه به شرح زیر در دادگاه سوگند یاد میکند:
تو شوهر من هستی! تو پسر من هستی! تو وارث من هستی! و اته خوبیتیر تو را دوست خواهد داشت و به تو احترام خواهد گذاشت (یعنی از تو نگهداری خواهد کرد). |
تریری به شرح بالا به نام پالا ایشان، سوکل مخ ایلام، به نام کوک سنیت، سوکل ایلام، و به نام خداوند نپیریشه سوگند یاد کرد .شوگوگو سوگند به شاه و خدا را محترم شمرد، و «خانه ساخت» .تریری ۴۵ شقل نقره دریافت کرد؛ هشت شقل نقره به اته خوبیتیر (اختصاص یافت)؛ و شوگوگو ۳۰ گور غله به عنوان سهمالارث به تریری پرداخت کرد. کلیدواژة فهم این دعوا «ساختن خانه» است .با مطالعة قانون حمورابی مواد ۱۴۸ و ۱۹۱ میتوان معنای «ساختن خانه» را فهمید. در ماده ۱۴۸ به معنی ازدواج و تشکیل خانواده است، و در ماده ۱۹۱ به فرزندخواندگی اشاره دارد.
قانون حمورابی ماده 191 |
اگر کسی با کودکی که به فرزندی گرفته و بزرگ کرده است، خانهاش را ساخته است و سپس خود دارای پسرانی میشود و تصمیم میگیرد که فرزند خوانده را از ارث محروم کند، آن کودک با دست خالی نخواهد رفت؛ آن پدر که او را بزرگ کرده است از اموالش یک سوم به عنوان سهمالارث به او خواهد داد و وی خواهد رفت. اما از مزرعه، باغ یا خانه به او نخواهد داد. |
تریری میخواهد که اته خوبیتیر را به فرزندی قبول کند، و فرزندخوانده معمولاً مانند فرزند اصلی ارث میبرد. طبیعی است که شوهر نگران وضع ارث است و به فرزندخواندگی اعتراض میکند. چون فرزندخوانده، درواقع، فرزند هردوی ایشان میشود، وی بهروشنی حق اعتراض دارد. در دادگاه، زن سوگند میخورد و تعهد میکند که شوهر وارث وی است. «شوهر، پسر و وارث» به این معنی است که زوج همهکاره و مهمترین کس در زندگی زوجه است. اته خوبیتیر باید شوگوگو را دوست بدارد و به او احترام بگذارد (فعل اکدی palāhum). در قراردادهای فرزندخواندگی این دو جمله معنای حقوقی دارند و بر تکالیف فرزند نسبت به والدین دلالت میکنند. در واقع، یکی از دلایل اصلی فرزندخواندگی اینست که در سنین کهنسالی فرزندخوانده از والدین خود نگهداری کند و در عوض وارث ایشان شود. متن نمیگوید که والدین اصلی اتهخوبیتیر چه کسانی هستند. گاه والدین اصلی در قبال دریافت پول فرزند خود را به خانوادة دیگری میدهند. گاه یتیمان به فرزندخواندگی گرفته میشوند. برده را هم میتوان به فرزندخواندگی انتخابکرد،کهدراینصورتمالکابتدااورا آزاد میکند. گاه ضمانتهای اجرایی سختی پیشبینی میشود که اگر فرزندخوانده وظایف خود را انجام ندهد، مجازاتش کنند.
دو متن دیگر از اسناد اکدی شوش، بهروشنی معنای فعل palāhum را نشان میدهند: متن اول یک وصیتنامه است، که در آن شخصی به نام سین ـ ربی اموالی را به همسرش میبخشد، با این شرط که تا زمانیکه زوجه زنده است، حق استفاده دارد؛ بعد از فوت وی سه پسرش آن اموال را به ارث میبرند. پسری که به او (یعنی زوجه که مادر پسران هم هست) خدمت نکند از ارثیه سهمی نخواهد داشت.
ویرایش و ترجمة متن
MDP 28, 402: 11 |
|
… 1 1 ìr … 2 dEN.ZU-ra-[bi] 3 a-na Nu-ur … 4 i-di-in 5 a-di ba-la-[ṭì-ša] 6 ta-kà-al-[ma] 7 wa-[ar-ki-ša] 8 3 [ap-lu-ša] 9 i-ra-šu-ù 10 ap-lu-um 11 šà la i-pá-la-[hu]-ší-ma 12 [i-na] é.dù.a 13 ù-ul šu-[hu-uz] 14 igi dInšušinak 15 igi dŠamaš 16-21 six witnesses
|
... ... یک برده را، سین ـ ربی به نور ... داد. تا زمانی که او (= نور ...) زنده است، حق استفاده دارد؛ بعد از وی، سه پسرش (این اموال را) به ارث خواهند برد. اما پسری که به او خدمت نکند، از ارثیه سهمی نخواهد داشت. در برابر شهود خدایان اینشوشینک و شمش و شش شاهد |
سند دوم هم وصیتنامة دیگری است که در آن مردی همة اموال خود را به همسرش میبخشد و در شروط ضمن عقد مقرر میکند که با رعایت دو شرط، پسران وی میتوانند وارث مادر باشند: اعتراض نکردن به مفاد وصیتنامه و خدمت به مادر یعنی نگهداری از او. فقط قسمت موردنظر نقل میشود:
MDP 24, 379: 19-22 |
|
19 ma-ru-šà šà pa-la-ah-šà i-pu-šu 20 ma-ah-ri-šà uš-šà-ab 21 ma!-na!-ah! i-di-šà 22 i-ra-aš-ši
|
آن پسر وی که به او خدمت کند، و در کنار او بماند، اموال او را به ارث خواهد برد. |
بنابراین،با توجه به شواهد فوق میتوان نتیجه گرفت که فعل اکدی پلاخو در اسناد حقوقی به معنی خدمت کردن و نگهداریکردن فرزند یا فرزندخوانده از والدین است.
اینک متن ویرایش و همراه ترجمه انگلیسی ارائه میشود:
MDP 28 399 |
|
1 I-d EN.[ZU . . .] 2 aš-šum w[a-ar-ka-sú] 3 a-na Ta-ri[ri] 4 dumu[.sal-šu] i-di-[iš-ši-im] 5 Šu-gu-gu 6 it-ba-am-ma 7 um-ma Ta-ri-ri 8 a-na Šu-gu-gu [it-ma] 9 at-ta-ma mu-[ti] 10 at-ta-ma ma-ri 11 at-ta-ma ap-li 12 ù At-ta-hu-bi-ti-ir 13 i-ra-am-ka-ma 14 i-pa-la-ah-ka-ma 15 é ku-ru-UŠ-[ZU]-um 16 ni-iš Ba-la-iš-ša-an 17 ni-iš Ku-ku?-sa?-ni-it 18 ù ni-iš Na-pi-ri-ša 19 Ta-ri-ri 20 a-na Šu-gu-gu 21 it-ma 22 Šu-gu-gu Reverse 23 a-na lugal 24 ù ni-iš dingir 25 ip-la-ah-ma 26 é i-pu-uš 27 2/3 ma.na 5 gín kù.babbar 28 šu-ti-a Ta-ri-ri 29 8 gín At-ta-hu-bi-ti-ir 30 30 še.gur 31 a-na ah! Ta-ri-ri 32 Šu-gu-gu 33 i-di-in |
Mr. Sin- because he had given his estate to Tariri, his daughter, Šugugu raised a claim (against Tariri). Tariri took an oath for Šugugu (as follows):
“You are my husband You are my son You are my heir and Atta-hubitir should love and serve you!”
Tariri took the (above) oath for Šugugu by the life of Pala-iššan (sukkalmah of Susa), by the life of Kuku-sanit (sukkallu of Susa) and by the life of Napiriša (= dingir-gal).
Šugugu showed reverence for the king and the divine oath and accepted her into his household (lit. built the house).
Tariri received 45 shekels of silver; 8 shekels of silver (for) Atta-hubitir. And Šugugu gave 30 gur of barley as the inheritance share of Tariri.
|
واژهنامة سند
ahum |
31 |
سهم، سهمالارث |
aplum |
11 |
وارث، پسر |
aššum |
2 |
زیرا |
epēšum |
26 |
ساختن |
mārum |
10 |
پسر |
mutum |
9 |
شوهر |
nīšum |
21 |
سوگند |
palāhum |
14, 25 |
احترام گذاشتن، خدمت کردن |
râmum |
14 |
دوست داشتن |
tamûm |
21 |
سوگند خوردن |
tebûm |
6 |
اقامه دعوی کردن |
warkatum |
2 |
ماترک، ارثیه |
é ku-ru-UŠ-⎡ZU⎤-um |
15 |
معنا نامعلوم |
نتیجه
اسناد اکدی شوش تصویر مستقیم و دست اولی از زندگی اجتماعی ایلام باستان فراهم میکنند. سند اول که مطالعه شد نشان میدهد که اگر دربارة اعتبار اسناد حقوقی تردید بود دادگاه به دو صورت عمل میکرد: یا شهود حاضر در موقع تنظیم سند برای شهادت احضار میشدند، یا دادگاه به مدعیعلیه اجازه میداد که با اقامه سوگند اعتبار سند خود را تأیید و دعوی مدعی را رد کند. در مطالعة سند دوم اثبات کردیم که معنای لغوی کلمات برای فهمیدن متون حقوقی کافی نیست. برای درک معنای اصطلاحی، توجه به سیاق و نحوة استعمال واژه در متون مشابه ضروری است. در سند دادرسی مورد مطالعه، خلاف تفسیر والتر هینتس، شوهر به دنبال تسلط بر اموال همسرش نیست. زنی که از داشتن فرزند محروم بوده است قصد دارد تا دختری را به فرزندی قبول کند. شوهر این زن اعتراض میکند و در نتیجه زن مقرر میکند که دخترخوانده تنها در صورتی وارث وی خواهد بود که (علاوه بر مادرخوانده) پدرخواندة خود را دوست بدارد و به وی خدمت کند.
پینوشت
1. منظور کسی است که اموال مسروقه در تصرف وی کشف شده ولی ادعا میکند که این اموال را در حضور شهود خریده است.