نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران
2 دانشجوی دکتری رشتة تاریخ ایران دورة اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
سدة نوزدهم را باید سدة تحولات مهم از جمله تحولات آموزشی در ایران دانست. در این سده، شکست ایران از روسیه، زمینة گسترش حضور و نفوذ اروپائیان را در ایران و به ویژه با انگیزۀ تغییر شیوههای آموزشی فراهم آورد. کشورهای قدرتمند اروپایی نیز با حمایت از فعالیت مسیونرهای مذهبی، از برنامههای آموزشی اقلیتها حمایت گستردهای کردند. کلیمیان تحتتأثیر این شرایط، در سال 1898م /1276ش با تأسیس مدرسة آلیانس، تغییراتی اساسی را در نظام آموزشی خود دنبال کردند و برنامة آموزشی نسبتاً ویژه و مستقلی را مطرح نمودند. اما دولت پهلوی، با اجرای نظام آموزش اجباری و نوین در سطح ملی، پیشرفت و ادامة این برنامة ویژه و مستقل را زیر سؤال برد. این مقاله در پی بررسی این مسئله است که پیشرفت برنامة آموزشی کلیمیان با وجود این منع دولتی چگونه میسر شد؟ در پاسخ به این پرسش، مقاله این فرضیه را مورد بررسی قرار میدهد که برنامة آموزشی کلیمیان با پذیرش حداکثر سازگاری با نظام آموزش نوین کشور، فرصت بقای مدارس کلیمی را فراهم آورد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Jewish Schools and the New National System of Education in Iran
نویسندگان [English]
- Nooruddin Nemati 1
- Mazhar Adavi 2
1
2
چکیده [English]
Iran’s Nineteenth century is to be regarded as the age of major reforms including educational reform. In that century, Iran’s defeat by Russian made the European presence in Iran possible; Europeans intended to reform Iranian educational system. These powerful countries supported the missionary activities in Iran and in particular backed the development of minorities’ educational system.
Under the circumstances, Jews in 1898 established a school named Alliance and followed a rigorous program of reform in their own educational system. The planned a rather independent curriculum. But the Pahlavi Government enforced a national unified system of education that created problems for this independent agenda. The present essay intends to study how the development of the Jewish schools’ curriculum became possible in spite of the state system. The hypothesis will consider that the maximum compliance of the Jewish schools with the state program made secured their continuity.
کلیدواژهها [English]
- Jews
- educational system
- Alliance
- Pahlavis
- Missionaries
مقدمه
در سالهای 1803 و 1825م/ 1182 و 1204هـ.ش، تحتتأثیر شکست دولت قاجار در جنگ با روسها، گرایش جدی به تحولات نوین به ویژه در زمینة آموزشی در کشور پیدا شد. دولت، علت اساسی ناتوانی نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را ضعف در دانش و فنون تازه دید، یعنی همان تواناییهایی که در مغربزمین به اوج رسیده بود و برای مردم آن دیار، شناخت، رفاه و قدرت برتر را به همراه آورده بود. دولت برای رفع این ضعف، دانشجویانی را به اروپا اعزام کرد تا با کسب علوم و فنون جدید تغییراتی در نظام آموزشی به وجود آورند. روند تحول فوق به صورت محدود ادامه یافت تا در دورۀ ناصری دارالفنون در سال 1228هـ.ش، با درایت و تدبیر امیرکبیر برای کسب دانش نوین تأسیس شد و در چندین رشتۀ موردِ نیازِ کشور با حضور استادان اروپایی، امکان کسب علوم و فنون نوین فراهم شد. در همان دوره، برخی کشورهای اروپایی با اعزام مسیونرهای مذهبی به شهرهای ارومیه، اصفهان، شیراز، تهران و چند شهر دیگر برای اقلیتهای مذهبی از جمله یهودیان، مدارسی تأسیس کردند که در آن به شیوة نوین آموزش داده میشد. این مدارس ساختار سنتی نظام آموزشی اقلیتها را متحول کرد. البته سرآغاز تحول نوین آموزشی اقلیتها به مراکز عمدۀ شهری محدود شد.
از لحاظ آموزشی، از دورۀ ناصرالدینشاه بهبعد شاهد سه نقطة عطف در مسیر آموزش و تحصیل یهودیان هستیم: نخست، شکلگیری مؤسسۀ آلیانس در فرانسه توسط شش نفر از بزرگان یهودی با ریاست آدولف کرمیو و با اهداف سیاسی، اجتماعی و آموزشی. مقدمات تأسیس شعبه ایرانی آلیانس در 1873م/1252هـ.ش. در خلال اولین سفر ناصرالدینشاه به فرانسه فراهم شد؛ اما به دلایلی پس از آن پیگیری نشد. دوم، زمانی که در دیماه 1276هـ.ش. با آمدن مسیو ژوزف کازه اولین مدرسه آلیانس برای یهودیان احداث شد و آخرین نقطة عطف در این مسیر، به سلطنترسیدن رضاشاه بود.
بهرغم تلاشهای انجام گرفته تا پایان سلسلۀ قاجار نظام یکپارچۀ آموزشی در سطح کشور شکل نگرفته بود. این تحول در دورة پهلوی اوّل با تصویب قوانین مربوطه در وزارت معارف، روند اجرایی به خود گرفت. در آن دوره اقلیتهای مذهبی بر اساس قوانین مصوب و سیاست کلی حاکم بر کشور مبنی بر آموزش عمومی و اجباری، تحت نظام آموزشی نوین درآمدند. دولتمردان پهلوی با سیاست تمرکزگرایی بر محوریت ملت و در چارچوب مرزهای رسمی، شرایط مساعدی برای تحول در برنامة آموزشی یهودیان بر اساس برنامههای هماهنگ و اجباری آموزشی، بهوجود آوردند. اقلیتهای مذهبی و بهخصوص یهودیان، ابتدا منافع آموزشی و پرورشی خود را در راستای برنامههای یکسانسازی آموزشی رضاشاه ارزیابی نکرده و در برابر آن ناسازگاری و ناخرسندی از خود نشان دادند، اما دستگاه سیاسی و فرهنگی پهلوی اول چنین مخالفتهایی را برنتافت و با شدت به سیاست یکسانسازی آموزشی ادامه داد. به این ترتیب، دولت پهلوی، حیات برنامة آموزشی خاص کلیمیان را با بنبستی جدی روبهرو نمود و این به مسئلة مهمی بدل شد که چگونه با وجود این بنبست مدارس کلیمی همچنان به حیاتشان ادامه دادند و استمرار یافتند. مقاله برای بررسی این مسئله، بر این فرضیه تأکید دارد که برنامة آموزشی کلیمیان با پذیرش حداکثر سازگاری با نظام آموزشی نوین یکپارچه و ملی در دورة پهلوی اول، حیات و بقای این مدارس را مقدور نمود.
سیاست نوسازی و اقلیت یهودیان
پس از مشروطیت، اوضاع و احوال یهودیان کموبیش مانند دورههای پیشین ادامه یافت. بااینهمه، گاهی پیشرفتهایی در وضعیتشان حاصل میشد، زیرا قانون مشروطه حضورشان را به عنوان شهروند پذیرفت. در دورة پهلوی اول نیز بهبودی بیشتری در زندگی آنان بهدست آمد که بخشی از این موفقیت را باید در سیاستهای عمومی این دوره جست. پارهای از زمینههای پیشرفت فوق عبارت بودند از: تأمین آسایش و امنیت کشور؛ توجه مخصوص دولتمردان به بالابردن سطح دانش و فرهنگ کشور؛ اصلاح در امور ادارات دولتی و تأمین بهداشت و تولید کار برای رفع احتیاجات ضروری مردم.
نکتۀ مهم اینست که در این دوره، نسبت به اقلیتهای مذهبی بدبینی خاصی وجود نداشت؛اگرهم بعضی میخواستند تحریکی برعلیه یهودیان انجام دهند، موفق نمیشدند (لوی، صص 962-963).
برای یهودیان ایران که حتی جنبش مشروطیت نیز نتوانسته بود تغییری در وضعیتشان ایجاد نماید، دورۀ پهلوی اوّل تحول مهمی به حساب میآمد، زیرا اسباب و زمینة فعالیت اقتصادیشان را فراهم آورد. یهودیان، رضاشاه را با «کورشکبیر» مقایسه میکردند و از شرایط بهوجودآمده برای گسترش فعالیتهای آموزشی و مذهبی بهرهمند شدند (همان، صص 961-962). رضاشاه به یهودیان اعتماد داشت. یکی از بهترین دلایل این مدعا اینست که پزشک مخصوص وی، دکتر کورت اریش نومان، یک یهودی بود. وی که نخست در برلین طبابت میکرد، بعدها از آلمان به ایران مهاجرت کرده بود (احمدی، ص371). کانونهای یهودی همواره یاد و نام رضاشاه را گرامی میداشتند، به خصوص کودتای سوم اسفند را به عنوان سرآغاز بهقدرترسیدن رژیم پهلوی، همیشه میستودند. در جشنها و مجالسی که برپا میکردند سرود شاهنشاهی یکی از برنامههای همیشگی آنان بود (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی15690-297 :13، 15-16). سیاست وحدت ملی و حکومت فراگیر، برای همة مردم و اقوام کشور اعم از کلیمیان و غیره، سودمند بود (حکمت، ص23).
در این زمان، در نتیجة تحولات کشور، مسلمانان، یهودیان و دیگر اقلیتها تحولات جدیدی را تجربه کردند. اکثر طبقات مرفه یهودی از محلههای خود خارج شدند و در خیابانهای جدیدالتأسیس تهران ساختمانهایی بنا کردند. از طرف دیگر، چون پایتخت رو به توسعه بود و مقررات بازرگانی حضور تجار را در تهران اجباری کرد، جمعیت زیادی از یهودیان شهرستانها بهخصوص کاشان و همدان متوجه تهران شدند و درنتیجه عدة یهودیان پایتخت از سه هزار نفر در اواخر سلطنت ناصرالدینشاه به حدود بیست هزار نفر در اواخر سلطنت پهلوی اوّل افزایش یافت (لوی، صص 963-964).
در دورۀ پهلوی اوّل، یهودیان آزادانه به فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و تجاری پرداختند و عدهای از آنها که باسواد به حساب میآمدند در دادگستری، گمرکات، بهداری، بازرگانی و پست و تلگراف شروع به کار کردند (تاجپور، ص100).
دولتمردان پهلوی در راستای سیاست ملی، گرفتن مالیات از یهودیان را اصلاح کردند. مثلاً تا سال 1927م/ 1306هـ.ش از ساکنان کلیمی بوشهر سالانه 6200 قران مالیات گرفته میشد؛ اما از این سال بهبعد و با درخواست کلیمیان، قرار شد سالانه 3600قرانمالیات بپردازند (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 25485-240، برگ2). البته گاهی کلیمیان از فرصت پیش آمده، برخلاف قوانین کشور بهرهبرداری میکردند و با قاچاق مسکوکات طلا و نقره مشکلاتی را برای حکومت مرکزی ایجاد مینمودند. در سالهای 1932-1933م/ 1311-1312هـ.ش عدهای از کلیمیان با همکاری عشایر مرزی غرب ایران به قاچاق مسکوکات طلا و نقره از ایران اقدام کردند. آنها با مهارت خاصی شمشهای طلا را از گمرک عبور میدادند (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی4552-240، برگ7). در همین دوره گزارشهای رسیده از عراق نیز این امر را تأیید کرده است (همان، ص5). حتی ردپای این طلاها به پاریس نیز رسید (همان، ص6). این در حالی بود که قانون منع خروج طلا و نقره در سال 1923م/ 1302هـ.ش در مجلس تصویب شده بود (همان، ص9). کلیمیان همچنین در سال 1930م/ 1309هـ.ش در سطح وسیعی به خرید زیورآلات طلا با قیمت بالا در شهر قم اقدام نمودند که این امر افزایش قیمت آن را در کشور باعث شد؛ به همین دلیل تیمورتاش، وزیر دربار به مأمورین نظمیة قم دستور داد که هرچه زودتر از این امر جلوگیری نمایند (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 6488 - 293، برگ6).
با وجود این مسائل، یهودیان ایران در دورۀ پهلوی اوّل از امکانات علمی و آموزشی بالاتری برخوردار شده و توانستند بر شمار افراد تحصیل کردة خود بیفزایند. از میان شخصیتهای علمی صاحبنام آنان در این دوره، میتوان به دکتر شموئیل رهبر و دکتر ایرج لالهزاری، که هردو در فرهنگستان سلطنتی علوم ایران عضویت یافتند، اشاره نمود (قانون، ص121). بهواقع میتوان گفت چون شاه درصدد تبدیل ایران به یک پایگاه ملی غیردینی و غربی و جایگزینی ناسیونالیسم بهجای باورهای سنتی مردم بود، فضا برای فعالیت اقلیتها هم مساعد شد و قوانین او به تجدید حیات یهودیان و سایر اقلیتها در ایران انجامید (رستمی، ص186).
جمعیت یهودیان
در پایان دورة ناصری 1895م/ 1274هـ.ش، جمعیت یهودیان نسبت به دورههای قبل به30 تا 45هزار نفر افزایش یافته بود (رستمی، ص186). این عده در اواخر سلسلۀ قاجاریه به حدود 75هزار نفر بالغ میشد. یکی از مجلات شیکاگو در 5 ژوئن 1931م/ 14 خرداد 1310هـ.ش، تعداد کلیمیان مقیم ایران را 60000 هزار نفر اعلام کرد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 8418-290، برگ2). شمار آنان را در همین دوره، تا حدود 135هزار نفر تخمین زدهاند، که بهجهت مهاجرتشان به اورشلیم طبق آمار رسمی سال 1956م/1335هـ.ش، این جمعیت به 65232 نفر تقلیل یافت. جمعیت یهود در سال 1966م/ 1345هـ.ش طبق گزارش مرکز آمار ایران به 60683 نفر و در سال 1976م/ 1355هـ.ش به 62258 نفر رسید (لوی، ص964). شیراز دومین شهر پر جمعیت یهودی پس از تهران بود (بوستانی و لاوردی، ص656). هرچند درخصوص جمعیت واقعی کلیمیها آمار متفاوتی ارائه شده است، برخی از محققانی که به پژوهش در جوامع مذهبی پرداختهاند، در این باره نکات قابلتوجهی را مدنظر قرار دادهاند؛ به عنوان مثال ج.ساموئل (J.Samuel) مینویسد: «کلیمیان ایرانی چون بر حسب تعداد نفرات جزیه میپرداختند به نحوی تمایل داشتند تا تعداد واقعی خود را پوشیده نگه دارند» (Samuel, p.30). به نظر میرسد در دورۀ پهلوی اوّل، به دلیل شرایط بهتری که یهودیان ایران از آن برخوردار بودند، تعداد زیادی از یهودیان کشورهای مجاور از جمله عراق و شوروی هم به ایران مهاجرت کردند.
شکلگیری مدارس آلیانس یهودی
تا پیش از قرن نوزدهم یهودیان مانند بیشتر مردم ایران، به صورت سنتی آموزش میدیدند، اما همزمان با تحولات داخلی ایران و جهان، نظام آموزش یهودیان نیز متحول شد (آمنون، صص115- 116).
مدارسآلیانستاپیش از شکلگیری قدرت پهلوی اول، یعنی از دورة ناصرالدین شاه تا پایان سلطنت قاجار، تاریخ پرفراز و نشیبی را از سر گذرانده بودند. در مجموع ویژگی آموزشی این مدارس به علل مختلف که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد نامطلوب و نامساعدبود.دردورۀناصرالدینشاهقاجار،یهودیانفرانسهبهمنظورتحولدرنظام آموزشی یهودیان ایران از شاه مجوز تأسیس مدرسۀ آلیانس را گرفتند تا نظام آموزشی خود را به سبک نوین سازمان دهند (همان، ص124). دیگر مدارس فرانسوی در ایران مانند سن ژوزف، ژاندراک یا بر اساس مذهب مسیحیت پایهگذاری شده بودند و یا به ظاهر لائیک بودند؛ ولی مدرسۀ آلیانس با هدف گردآوردن فرزندان یهودیان در یک مرکز آموزشی شکل گرفت. شکلگیری این مرکز آموزشی، آموزش یهودیان ایران را بهطور اساسی تغییر داد. مدارس آلیانس از ابتدای تأسیس در زمان مظفرالدینشاه خود را به صورت نهادهای خارجی در خاک ایران معرفی کرده و مصرانه از حق خودمختاری خود در ادارۀ مدرسه و چگونگی پیشبرد تعلیم و تربیت در آن دفاع میکردند. مخارج این مدارس را اتحادیۀ آلیانس و کلیمیان داخل ایران پرداخت مینمودند. در این خصوص، متن یک سند نشان میدهد که تجار کلیمی کرمانشاه به ادارۀ گمرک درخواستی داده بودند مبنی بر این که عدلی یکصد دینار از مالالتجارههای آنان برای امور معارفی و مدرسۀ آلیانس پرداخت شود. بهدنبال موافقت وزارت معارف با این درخواست، نیمی از عایدات گمرکی در اختیار مدرسۀ آلیانس قرار گرفت و نیمی دیگر به سایر مدارس اختصاص یافت (سواد مراسلۀ ادارة معارف اصفهان به وزارت معارف، نمره 91، 22 ثور 1305). دولت ایران نیز درمدیریتمدارس،ادارةامور، سبک کار، مواد درسی مدارس و چگونگی تدریس دخالتی نمینمود، اما این موقعیت با بهقدرترسیدن رضاشاه به اتمام رسید (آمنون، ص 124).
در واقع تا قبل از دورۀ پهلوی اوّل اکثر یهودیان از لحاظ آموزشی وضعیت مطلوبی نداشتند، به جز معدودی از آنها بقیه در فقر و بیسوادی بهسر میبردند، تا این که در این دوره با کمک مالی و پرداخت بودجه توسط آلیانس بنیاسرائیلی این مدارس در طی چندسال گسترش یافتند. آلیانس که شعبات خود را در تهران و اصفهان از دورۀ مظفرالدین شاه دایر کرده بود، مراکز دیگری در شهرهای یزد، شیراز، کرمانشاه و کردستان نیز دایر کرده و دانش آموزان کلیمی بعدها به این وسیله به دانشگاه راه یافتند امکانات تهران نسبت به محرومیت مناطق دیگر، سبب مهاجرت برخی از یهودیان و فرزندانشان به این شهر گردید (تاجپور، ص163). بر طبق اسناد سازمان اسناد ملی، مدرسۀ آلیانس بعدها به مدرسۀ آلیانس فرانسوی شهرت پیدا کرد و مدرسه دیگری به نام مدرسة بنیاسرائیل فرانسه تأسیس شد و به فعالیت پرداخت. هردو مدرسه از کمکهای بنیاسرائیل فرانسه برخوردار بوده و از سوی محافل یهودی این کشور هدایت میشدند (راپرت مدارس خارجی طهران، 23 اسفند 1305، 55002).
رویارویی نظام آموزشی پهلوی اول و مدارس آلیانس
در دورة پهلوی اوّل تلاش شد تا تمام ایرانیان، بدون وابستگیهای منطقهای یا مذهبی، تحت سلطۀ قدرت مرکزی درآیند، و همة آنها در جهت تقویت و تحکیم فرهنگ و ملیت ایرانی به ایفای نقش بپردازند. برای رسیدن به این هدف، آموزش عمومی و اجباری به عنوان ابزاری مهم مورد توجه بود. دولت پهلوی اوّل، سیستم واحدی برای برنامهها و کتابهای درسی، امتحانات و غیره تدارک دید و برای تحقق آن، معیارهایی تعیین نمود تا ضامن اجرای دقیق این برنامهها باشد. در ضمن در سراسر آموزشگاهها و مدارس کشور سازماندهی لازم برای یک نظارت جدی و منظم به عمل آمد، این برنامههای منضبط شامل مدارس آلیانس نیز شد (آمنون، ص125).
بازرسان وزارت معارف، هنگام بازدید از مدارس آلیانس همانند دیگر مدارس میبایست به نکاتی توجه میکردند، از جمله اوضاع مادی مدرسه، انتظامات، کلاسبندی شاگردان، تقسیم دروس، نظامنامۀ مدرسه، موضوع تکالیف و طریقۀ تصحیح آنها، ظاهر شاگردان، اهمیت کلاس و درس، کتابهای درسی، شیوة تعلیم و تربیت و تحقیق در وضعیت شاگردان (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 37072- 297، برگ12). به همین جهت گردانندگان این مراکز آموزشی برای نشاندادن تقید خود به قوانین دولتی حداقل در ابتدا، استانداردهای دولتی را به اجرا درمیآوردند. اما برخی از برنامههای فرهنگی و محتوایی را به دلایل مختلف، در چارچوب علایق و ارزشهای خود اجرا میکردند.
بنابهگزارشبازرسانوزارتمعارف،مدارسآلیانسیهودتوجه زیادی به زبان فارسی، تاریخوفرهنگایراننداشتند.البته استقلال مالی این مدارس باعث میشد که برنامههای مدارس دولتی و آییننامۀ وزارت معارف را نادیده بگیرند و چندینبار گزارش شده که مدارس آلیانس از پذیرفتن بازرسان وزارتخانه خودداری میکردند و حتی برای ایجاد منبع درآمد، نمایشهای ضداخلاقی در مدارس اجرا میکردند که بابت هریک از آنها بلیط فروخته میشد (سواد مراسلۀ حکومت کرمانشاهان به وزارت معارف، نمرۀ 9357، 23/10/12، 55002؛ سواد مراسلۀ معارف اصفهان به دایرۀ تعلیمات عمومی، نمرۀ 91، 22 ثور 1300، 55002).
توجهبهایننکته مهم است که گردانندگان مدارس آلیانس در ابتدا حتی از پذیرفتن بازرسان وزارت معارف اکراه داشتند که این وضعیت بیشتر مربوط به سالهای اولیه حکومت رضاشاه است و پس از آن از شدت آن کاسته میشود. البته وزارت معارف طبق مادۀ دوازدهم قانون اساسی معارف، مصوبۀ مجلس شورای ملی در صورت تخطی از قانون همواره به شدت با این مدارس برخورد میکرد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 17268–297، برگ1، 3،10). همچنین آنچه در برخی اسناد دولتی با عنوان نمایشهای غیراخلاقی خوانده شده، در اسناد مدارس آلیانس با عنوان بلیطفروشی برای نمایش جهت کمک به مدرسۀ آلیانس ثبت شده است (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 17268-297، برگ 27، 33-34).
نظارت مستمر و حساسیت دولت در اجرای قوانین آموزشی سبب گردید تا مدیران آلیانس در نهایت به قوانین آموزشی تمکین کنند و مطابق این قوانین مدارس را اداره نمایند (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 28493- 297، برگ1). محتوای برخی اسناد نشان میدهد که مسئولان مدارس آلیانس با این که از نظر مالی چندان در تنگنا نبودند، در زمستان از روشن کردن بخاریها خودداری میکردند. برای نمونه بازرسان تفتیش دربارۀ کلاس سوم ابتدایی گزارش میدهند: «بهطور کلی نظافت شاگردان خوب نبود و یا بخاری در کلاس نمیسوخت. از عدهای فارسی سؤال شد خوب از عهده برنیامدند» (ناطق، ص163).
البته گزارشهایی که بازرسان در خصوص سالهای 1929 و 1934م / 1308 و 1313هـ.ش دادهاند، عموماً وضعیت این مدارس را از لحاظ آموزشی و مطابقت برنامۀ آنها با برنامۀ وزارت معارف، مثبت ارزیابی میکند (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 37072- 297، برگ6، 8، 10، 14، 18، 24؛ همان، شمارة بازیابی 17316- 297، برگ 7، 11، 13، 15، 17، 19، 21).
نمایندگان آلیانس در ایران هرچه در توان داشتند بهکار بردند تا ماهیت فرانسوی این مدارس را حفظ کنند، اما بر اساس قوانین کشور این مدارس ناچار بودند ماهیت ایرانی به خود بگیرند. بر طبق اسناد سازمان اسناد ملی، به نظر میرسد که مقاومت مدیران آلیانس در برابر حاکمیت قوانین آموزشی کشور در دهة دوم حکومت رضاشاه نیز در برخی موارد ادامه داشته است. در این دوره، فرماندار کرمانشاه در نامهای به وزارت معارف خاطر نشان میکند که در مدرسه آلیانس برنامۀ وزارت معارف را اجرا نمیکنند و البته فارسی را نیز تدریس نمیکنند و برخلاف مقررات مملکتی در کلاسهای ابتدایی زبان خارجی تدریس میشود (سواد مراسلۀ حکومت کرمانشاهان به وزارت معارف، همان) و حتی عدهای از معلمین مدرسه اظهار میکنند که «چون مخارج مدرسۀ آلیانس را خود متحمل میشویم چرا باید ادارۀ معارف تدریس زبان فرانسه را قدغن کند؟ یا باید مخارج مدرسة مذکور را ادارۀ معارف متحمل شود و یا ما هرچه بخواهیم میخوانیم» (سواد مراسلۀ نظمیة کرمانشاه به حکومت کرمانشاهان، نمره 1041، 23/10/12، 55002). در پاسخ، ادارۀ معارف با کمی مسامحه اعلام میکند که صلاح در این است که عجالتاً متعرض آنها نشوید و اگر حتی حرف قانونی دارند باید به ادارۀ معارف مراجعه نمایند (همان، نمرۀ 9332).
ذکر این نکته ضروری است که تا دورۀ پهلوی اوّل بیشتر برنامههای مدرسة آلیانس به زبان فرانسوی تدریس میشد؛ امّا چنانکه میدانیم در این دوره، فارسی زبان اول اعلام شد و آموزش زبان فرانسه به 15 تا 20درصد مواد درسی کاهش یافت (ناطق، ص161). هرچند برخی مدارس مانند دبستان اتحاد ملی بروجرد، تا سال 1936م/ 1315هـ.ش حتّی موافق تدریس زبان فرانسه در روزهای تعطیل بودند، وزارت معارف هیچگاه با این مسئله موافقت نکرد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی15690- 297، برگ12). در این دوره حتی خط نوشتاری از عبری به فارسی تبدیل شد، زیرا با بازشدن مدرسه آلیانس کلیمیان اجازه یافتند که آزادانه خط فارسی را بیاموزند (سهیم، ص69). البته کمیته مرکزی آلیانس در فرانسه به یهودیان ایران اعتراض میکرد که چرا زبان فارسی را فرا نگرفتهاند؛ زیرا که این کمبود در امر دادوستد و مبادلات بازرگانی پیامدهای ناگواری برای آنها داشت و به زیان یهودیان ایران بود. از سویی، فراگیری زبان فارسی برای دانشآموزان جهت ورود به دانشگاه بسیار مهم بود. به همین دلیل، مسیو کهن مدیر مدرسه آلیانس همدان در پی این نیاز تصمیم گرفت برنامة مدرسه آلیانس را با مدارس دولتی هماهنگ سازد و با استخدام بهترین دبیران همدان آموزش زبان فارسی را در این مدرسه به سطح دبیرستانهای دیگر برساند (سهیم، ص68). در این دوره به گفتۀ خود یهودیان، آنها برای اولینبار از پرداخت جزیه معاف شدند. بدیهی است با بهبود وضع مالی یهودیان، مدارس آنها نیز گسترش یافتند (ناطق، ص162).
در سال تحصیلی 1933-1934م/ 1312-1313هـ.ش، تمام مدارس آلیانس در سطح کشور، زبان فرانسه را به عنوان زبان اصلی کنار گذاشتند. زبان فرانسه، از آن پس به عنوان یک زبان خارجی تدریس میشد و به دلیل مقررات دولتی، تنها پس از دورة دبستان به تدریس آن اقدام میشد. در اواخر دهۀ 1930م/ 1310هـ.ش، برنامة درسی در تمامی مدارس آلیانس براساس برنامة وزارت معارف ایران، تنظیم شد. بدینترتیب، مراکز آموزشی یهودیان در ایران تغییر ماهیت داده تنها در آنها مواد درسی کمی هم به مطالعات یهود اختصاص داده شد، ولی یک جنبة پراهمیت در ماهیت مدارس از این تغییرات مصون ماند؛ این مدارس که از ابتدای تأسیس، مراکزی آموزشی بودند، پس از تحولات صورتگرفته همچنان بهعنوان مراکز آموزشی باقی ماندند. به واقع، یهودیبودن مدارس آلیانس در ایران، حال، تنها منحصر میشد به این که اولاً: این مدارس هنگام اعیاد یهودیان تعطیل میشد، ثانیاً اکثر شاگردان این مدارس مقیم محلههای یهودینشین بودند (آمنون، ص126).
تغییر مواد درسی مدارس آلیانس بر اساس برنامههای وزارت معارف، به نوبة خود در خدمت منافع فرزندان یهودی ایرانی قرار میگرفت، زیرا مسیر آموزش این دانشآموزان به مراتب بیشتر همجهت و همسو با مسیر واقعی زندگیشان به عنوان افراد ایرانی قرار داشت. محدودکردن تعلیمات دین یهود که در دورۀ پهلوی در مدارس آلیانس صورت گرفت، در راستای سیاستهای کلی کشور و حتی به نفع یهودیان بود. طبقات مختلف یهودی با این پدیده برخوردهای گوناگون داشتند. فقیرترین این طبقات طبعاً فرصت توجه به فعالیتهای آموزشی مدرسه را نداشتند. آن دسته از طبقات و قشرهایی هم که به دنبال شأن و موقعیت مناسب در اجتماع بودند از پیشرفت فرزندانشان در تحصیل دانش، آشنایی با زبانهای فارسی، فرانسوی و دیگر زبانها خرسند بودند. بعضی از یهودیان هم متوجه شده بودند که تعلیمات فرزندانشان جوابگوی انتظارات مذهبی آنها نیست؛ اما این دسته قادر به شناسایی و درک موقعیت و شرایط اجتماعی خود نبودند. بسیاری از اولیاء از این که مدارس آلیانس تحصیلات پیشرفتهای را در اختیار یهودیان ایران قرار داده، کمال قدردانی را داشته و اعتراض یا انتقادی به آن روا نمیداشتند، ولی باز هم تعدادی بودند که به خوبی میدانستند که فعالیتهای آموزشی و فرهنگی مدارس آلیانس در جهت تقویت وحدت ملی کشور میباشد و محل مناسبی برای فعالیتهای مذهبی نیست.
برنامة آموزشی مدارس آلیانس
در سال 1926م/ 1305هـ.ش، بازرسان وزارت معارف گزارشی از مدارس آلیانس فراهم آوردند. این گزارش که فعالیتهای متفاوت یک مدرسه از مدارس آلیانس را نشان میدهد، جنبهها و کارکردهای گوناگون مراکز آموزشی فوق را انعکاس داده است. طبق این گزارش در همین سال برای کلاسهای بالاتر از ابتدایی ساختمان جدیدی در دوشانتپه خریداری شد. در بخش ابتدایی این مدرسه دخترانه، کلیه مواد به فارسی آموزش داده میشد. در بخش پسرانة آن نیز برنامة ابتدایی دولتی معمول بود و یک کلاس متوسطه هم دایر شده و قرار بود تا دو سال دیگر به طور کامل برپا شود. تنها تفاوت این مدارس با مدارس دولتی در این بود که در مدارس آلیانس افزون بر فارسی، زبان فرانسه و انگلیسی هم تدریس میشد و شاگردان یهودی، عبری آموزش میدیدند (ناطق، ص162). این مدرسه در سال 1933م/ 1312هـ.ش، 9 کلاس داشت (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 11048- 297، برگ2). از آنجا که مدارس آلیانس از لحاظ علمی در سطح بالاتری نسبت به دیگر مدارس خارجی قرار داشتند، عدۀ زیادی دانشآموز مسلمان نیز در این مدارس تحصیل میکردند. سطح علمی مدرسه در دفترچهای که مدرسۀ آلیانس در تهران منتشر کرد، مشخص میشود:
«پروگرام مدرسه آلیانس مطابق دستور پروگرام مدارس متوسطه فرنگ مدون گشته و محصلین آن موافق اصول معمولۀ متوسطه مشی مینمایند» (دفترچۀ مدرسه آلیانس فرانسه در طهران، ص3).
همچنین تفاوت اساسی این مدارس با دیگر مدارس فرانسوی در این بود که در اینجا قرآن و شرعیات در خود مدرسه آموزش داده میشد. در مجموع موادی که در مدارس آلیانس تدریس میشد بدین شرح بود: 1. زبان فرانسه، 2. ریاضیات، 3. تاریخ و جغرافیای ایران و عمومی، 4. علوم، 5. زبان فارسی، 6. عربی، 7. حفظ الصحه علمی، اخلاق، دفترداری، مساحی و نقاشی (دفترچۀ مدرسة آلیانس فرانسه، همان).
در بخش متوسطه، شاگردان، برخلاف آییننامه وزارت معارف، برنامة تحصیلی دوساله را در یکسال طی میکردند. بنا شد که دو کلاس این مدرسه را مجزا کنند و مواد درسی متفاوتی ارائه دهند. در برخی دیگر از کلاسها شاگردان از تمامی افراد داوطلب بدون گرایش مذهبی به تحصیل مشغول شدند. بازرسان وزارت معارف، در بازدید خود از مدارس آلیانس، آنها را موظف به رعایت برنامۀ عمومی وزارت معارف بدون توجه به اقلیتهای مذهبی کردند، هرچند تحقق این امر نیاز به زمان بیشتری داشت.
آخرین قدم جالبتوجهی که در راه اصلاح وضع فرهنگی یهودیان برداشته شد، موضوع تأسیس دبستان کورش بود که بعدها به دبیرستان تبدیل گردید. این فکر در ابتدا از طرف فرجالله حکیم و حبیب لویی مطرح شد که در اثر مساعدتهای آقایان اسمعیل جی و حاجی عزیز القانیان و راپ نعیم و عدهای دیگر مانند نورالله مکابی، ویسوری، یهودا هارونیان و بعد اسحق بروخیم و افرادی دیگر این مدرسه تأسیس شد. این افراد در ابتدای راهاندازی مدرسه با مشکلاتی روبهرو بودند و بعدها به کمک چندین نفر ملکی خریداری و دبستان تأسیس شد. این دبستان در سال 1931م/ 1310هـ.ش به دبیرستان تبدیل گردید. به محض افتتاح مدرسه، انجمن یهودیان خواستار ادارة آن شد، دکتر لقمان (نمایندۀ کلیمیان در مجلس) که به قول حبیب لوی، وظایف وجدانی خود را برای احیای تشکیلات متلاشی شدة ملی خود فراموش کرده بود، درصدد تعطیل کردن مدرسة کورش برآمد.
دکتر لقمان به وزیر معارف وقت آقای دکتر راهنما اظهار داشته بود که از بابت تأسیس مدرسه کورش و اهداف آنها هیچگونه مسئولیتی را برعهده نمیگیرد؛ به این دلیل وزارت معارف مدرسة کورش را تعطیل کرد؛ اما با پیشآمدهای بعدی برای وزیر فرهنگ مسلم گردید که هدف انجمن یهودیان غیر از امور فرهنگی و تأسیس مدرسه در محلۀ حسنآباد ـ که ساکنین زیادی از یهودیان را بدون وجود مدرسهای در خود جای داده بود ـ چیز دیگری نیست و به این ترتیب موانع برطرف و مدرسه افتتاح گردید (لوی، صص 997- 998). وزارت معارف مجوز تأسیس مدرسة کورش را در 5 ژوئن 1931م/ 22 آذر 1312هـ.ش صادر کرد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 11362 – 297، برگ1). مدارس آلیانس مانند دیگر مدارس خارجی سرانجام در دورۀ رضاشاه تعطیل شدند و بعد از سپتامبر1941م/ شهریور1320هـ.ش، با نام مدارس ملی اتحاد در اکثر شهرهای ایران گشوده شدند و به فعالیت خود ادامه دادند (مکاتبة وزارت فرهنگ به اداره کل کارگزینی، نمرۀ 3255، 24/1/27، 55002). البته وزارت معارف با تغییر نام مدارس آلیانس به وحدت ملی و اتحاد در دورة رضاشاه موافقت میکرد. از آن جمله دبستان آلیانس بنیاسرائیل نهاوند بود که وزارت معارف در سال 1934م/ 1313هـ.ش با تغییر نام آن به دبستان وحدت ملی موافقت کرد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 17445- 297: برگ1). همچنین دبیرستان آلیانس اسرائلیت تهران از نوامبر 1934م/ آبان 1313هـ.ش، دبیرستان اتحاد نامیده شد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 17316 - 297، برگ9).
وضعیت مالی مدارس آلیانس
در تمام دورهای که مدارس آلیانس در ایران فعالیت میکردند، یکی از برنامههای آنها کمک به وضع خوراک، لباس و بهداشت دانشآموزانی بود که در این مدارس اتحاد مشغول تحصیل بودند (سرشار، ص197). در دورۀ پهلوی اوّل به مدارس آلیانس توجه خاصی شد، بهطوریکه در سال 1936م/ 1315هـ.ش شاه با دانشآموزان و معلمان مدارس همدان دیدار کرد. مدرسة آلیانس تهران، در هر ماه 200 تومان مقرری از دولت دریافت میکرد و 50 دانشآموز را رایگان میپذیرفت (راپرت مدارس خارجی طهران، همان) این گزارش برخلاف نظر یکی از پژوهشگران است که مدعی است مدارس آلیانس از سوی دولت کمک هزینه نمیگرفتند و این وضعیت خلاف چیزی بود که دولت نوید آن را داده بود (ناطق، ص163).
بررسی برخی اسناد مدارس آلیانس نشان میدهد که این مدارس در مواردی دچار مضیقه مالی بودهاند، مثلاً مدیران و مسئولان مدرسه آلیانس اصفهان در سال 1931م/1310هـ.ش از وزارت معارف تقاضای کتاب برای تدریس در مقاطع اول، دوم و سوم را داشتند (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 15493- 297، برگ1-4). جماعت کلیمیان تویسرکان نیز از وزارت معارف تقاضای کمک به مدرسۀ آلیانس این شهر را داشتند، و در نامههای متعدد به وزارت معارف تأکید داشتند که پس از هفت سال سابقه، مدرسۀ آنها هر ماه سیصد ریال کسری بودجه دارد که دولت یا این کسری بودجه را رفع کند و یا اجازه دهد که دانشآموزان این مدارس در مدارس دولتی تحصیل کنند؛ اما مسئولان دولتی هربار به آنها قول بررسی این مسئله را میدادند؛ ولی برای رفع این مشکل هیچ اقدامعملیانجامنمیدادند(سازماناسنادملی، شمارة بازیابی 36859- 297، برگ3،10، 13، 17). البته این چنین نامههایی از طرف دبستان آلیانس اسرائیلی در سال 1927م /1306هـ.ش (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 38748-297، برگ1-3)، دبستان اتحاد نهاوند، مدارس آلیانس گلپایگان، کردستان، بوشهر، رشت، همدان و یزد هم به وزارت معارف رسیده و ظاهراً به غیر از مدرسه آلیانس کردستان، دیگر مدارس از این نامهنگاری نتیجهای حاصل نکردهاند (همان، صص22، 25- 31، 34-42، 48).
علیرغم موارد فوق، برخی اسناد، نشاندهندۀ کمک مالی دولت به این مدارس است. نمونۀ این مدارس، دبستان اتحاد کلیمیان بروجرد است. تا قبل از سال 1936م/1315هـ.ش قسمتی از عواید و کمک بودجه دبستان مزبور از عایدات بطری سه شاهی مشروب بوده که به وسیلۀ ادارة مالیه مأخوذ و به این دبستان داده میشد، ولی با شروع سال 1315هـ.ش این عایدات قطع و انجمن کلیمیان خواستار برقراری مجدد این عایدات و یا پرداخت مبلغی معادل عواید مذکور از سوی وزارت معارف بهجای آن شد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 15690 - 297، برگ 3، 4، 8- 11). رویهمرفته از این اسناد معلوم میگردد دولت برنامه مدونی برای کمک به این مراکز آموزشی نداشته و اگر اقداماتی برای رفع برخی از مشکلات مالی آنها انجام گرفته، بسیار اتفاقی بوده است.
با وجود کمکهایی که از سوی کلیمیان فرانسه به مدارس آلیانس میشد، این مراکز آموزشی همواره برای تأمین منابع مالی خود در تنگنا بودند و این موضوع در اسناد و نامههایی که این مدارس به وزارت معارف میفرستادند، آشکار است. حتی دبیرستان آلیانس اسرائیلت تهران که از جملۀ مدارس بزرگ و از لحاظ مالی غنی بود، از این امر مستثنی نبود. مدیر این مدرسه در تاریخ 25 اکتبر 1934م/ 3 آبان 1313هـ.ش، طی نامهای به وزارت معارف مینویسد: «نظر به توسعهای که در ظرف چند سال اخیر در تشکیلات دبیرستان حاصل شده تکافوی امر دخلوخرج دبیرستان غیرممکن گردیده است... از این لحاظ تأمین بودجه و آسایش کارکنان با عواید داخلی موجبات اختلال امور مالی دبیرستان را فراهم ساخته است...» (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 17316-297، برگ3). وزارت معارف هم در جواب نامة مدیر دبیرستان آلیانس نوشت که بر طبق قانون مصوب، کمیسیون معارف فقط به مدارس متوسطه ذکوری که از سال1311اعانه دریافت کردهاند، اعانهمیدهد؛بهایندلیلباانجامتقاضایمدیرآلیانسموافقت نکرد (همان، ص5).
میزان وابستگی مدارس آلیانس به کمکهای فرانسویان از آنجا معلوم میگردد که با کاهش ارزش نرخ فرانک، وضعیت مالی آنها نیز بحرانی میشود. این نکته در گزارشی که یکی از بازرسان وزارت معارف برای این وزارتخانه فرستاده، کاملاً آشکار است. وی در 31 خرداد 1306هـ.ش مینویسد: «...قبل از جنگ بینالمللی مبلغ ششهزار فرانک معادل تقریباً یکهزار و دویست تومان در سال از فرانسه به این مدرسه عاید میشد ولی فعلاً که پانزده هزار فرانک میفرستند بهواسطۀ تنزل نرخ فرانک بیشتر از ششصد تومان عاید مدرسه نمیشود...» (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 17314- 297، برگ1- 3) البته کمک مالی فوق، بهندرت و بیشتر در تهران صورت میگرفت، در ضمن در برابر این کمک مالی، مدرسه مجبور بود چند شاگرد را به صورت مجانی ثبتنام کند. گزارشهایی نیز از وضعیت بحرانی و وخیم مالی مدرسة آلیانس تهران خبر میدهند؛ طبق یک گزارش، وزارت معارف از وزارت مالیه میخواهد که شهریۀ عقبافتادۀ مدرسه پرداخته شود (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 17268- 297، برگ23). حتی در 1اکتبر 1921م/ 9 مهر 1300هـ.ش، پرداختنکردن دویست تومان پول ماهیانه از طرف دولت به مدرسه آلیانس، باعث اختلال در برنامههای مدرسه، افتتاح نشدن کلاسهای درس و شکایت مدیر مدرسه و همچنین درگیرشدن سفارت فرانسه و وزارت خارجه ایران در این قضیه شد (همان، ص31).
آمار دانشآموزان مدارس آلیانس
پس از تأسیس مدرسة آلیانس، 276 پسر و 163 دختر در آن مشغول به تحصیل شدند. دو آموزگار مسلمان نیز به شاگردان فارسی، عربی و خط آموزش میدادند. تا جنگ دوم جهانی شعبههای آلیانس در شهرهای گوناگون 6000 شاگرد داشتند (ناطق، ص163). در سال 1305، شمار شاگردان مدرسة آلیانس فرانسه 120نفر و دانشآموزان مدرسة آلیانس بنیاسرائیل 509 پسر و 321 دختر بود (راپرت مدارس خارجی طهران، 23 اسفند 1305، اسناد آ، سری ج، 55002). تا سال 1320هـ.ش، شمار شاگردان به 6376 تن و شمار مدارس به 15باب رسید. دهسال بعد در 23 مدرسة آلیانس نزدیک به 7500 دانشآموز درس میخواندند (ناطق، ص164).
بررسی اسناد نشان میدهد که آمار دانشآموزان مدارس آلیانس همواره در حال نوسان بود. برای نمونه میتوان به جدول زیر توجه کرد که آمار دانشآموزان مدرسة پسرانة شش کلاسۀ ابتدایی آلیانس بروجرد در سال تحصیلی 1930- 1929م/ 1309 – 1308هـ.ش را نشان میدهد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 14243– 297، برگ2).
جدول شمارۀ 1 (برگرفته از سند شمارۀ 14243– 297 سازمان اسناد ملی)
عدد و نوع کلاسها |
در آخر مهر 13 |
در آخر دی 3 |
در آخر فروردین 13 |
کلاس تهیه |
32 |
26 |
27 |
کلاس اول |
28 |
18 |
20 |
کلاس دوم |
20 |
30 |
26 |
کلاس سوم |
16 |
12 |
17 |
کلاس چهارم |
14 |
10 |
14 |
کلاس پنجم |
7 |
8 |
8 |
کلاس ششم |
7 |
11 |
7 |
مجموع |
124 |
115 |
119 |
بر اساس آمارهای آرشیو اختصاصی آمنون نتصر در کتاب پادیاوند تعداد زیادی از یهودیان در شهرهای مختلف در مدارس آلیانس مشغول تحصیل بودند.
جدول شمارۀ 2 (برگرفته از آرشیو اختصاصی آمنون نتصر در کتاب پادیاوند)
1938-39 |
1935-36 |
1934-35 |
1933-34 |
1932-33 |
1923-24 |
1922-23 |
سال تحصیلی |
518پسر 269دختر |
574پسر 197دختر |
586پسر 173دختر |
584پسر 169دختر |
620پسر 130دختر |
395پسر 235دختر |
425پسر 215دختر |
اصفهان |
460پسر
|
797پسر 695دختر |
797پسر 695دختر |
880پسر 715دختر |
845پسر 530دختر |
708پسر 305دختر |
693پسر 295دختر |
تهران |
360پسر
|
549پسر 343دختر |
572پسر 225دختر |
486پسر 395دختر |
570پسر 435دختر |
546پسر 311دختر |
598پسر 847دختر |
همدان |
187مختلط |
187مختلط |
187مختلط |
187مختلط |
120مختلط |
- |
- |
بروجرد |
125مختلط |
125مختلط |
125مختلط |
125مختلط |
110مختلط |
- |
- |
بیجار |
345مختلط |
345مختلط |
345مختلط |
345مختلط |
320مختلط |
- |
- |
سنندج |
- |
235مختلط |
235مختلط |
235مختلط |
140مختلط |
- |
- |
کاشان |
538پسر 436 دختر |
452 پسر 281دختر |
457پسر 296 دختر |
615پسر 296دختر |
580پسر 285دختر |
- |
- |
کرمانشاه |
210مختلط |
210مختلط |
210مختلط |
210مختلط |
190مختلط |
- |
- |
گلپایگان |
195مختلط |
195مختلط |
195مختلط |
195دختر |
190مختلط |
- |
- |
نهاوند |
300مختلط |
120پسر 52دختر |
122پسر 53دختر |
135پسر 90دختر |
150پسر 70دختر |
- |
- |
یزد |
4339نفر |
5730نفر |
5273نفر |
5625 نفر |
5285 نفر |
2500نفر |
3064نفر |
جمع کل |
ارزیابی فعالیت آموزشی یهودیان ایران از سوی مراکز یهودی
در نگاه اول چنین به نظر میرسد که مدارس آلیانس در ایران همواره مراکزی به حساب میآمدند که نمایندگان کلیمی و دیگر مسئولان از آنها برای پرداختن به مسائل ملی بنیاسرائیل استفاده میکردند و دولت ایران بسته به شرایط بینالمللی، گاه با این فعالیتها موافقت و گاه مخالفت میکرد (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی 6007 - 293، برگ 1- 3، 5).
اما نگاهی دقیقتر به اسناد و گزارشهای این دوره نشان میدهد که این مراکز آموزشی در زمینة تبلیغ برای قوم یهود از آزادی عمل چندانی برخوردار نبودهاند. کنسولگری شاهنشاهی ایران در بیتالمقدس در انعکاس دیدگاه یهودیان نسبت به دولت ایران فعال بود. این کنسولگری، در تاریخ 12 ژوئیه 1936م/ 21 دی 1314هـ.ش، ضمن ارسال گزارشی محرمانه به وزارت امور خارجه و انعکاس مراتب خشنودی و تشکر حاج امینالحسینی مفتی و رئیس اعلای مجلس فلسطین نسبت به مواضع دولت ایران، خلاصۀ مقالۀ بنزوی رئیس هیئت جمعیت ملی یهود فلسطین را که در تاریخ 21 نوامبر 1936م/ 29 آبان 1314هـ.ش در روزنامة «داور» چاپ و منتشر شده بود، ارسال داشت. بنزوی ضمن بیان شرحی کلی از اصلاحات بهعملآمده در ایران آن روز، گزارش تحریکآمیزی از وضعیت و موقعیت یهودیان ایرانی نسبت به دیگر یهودیان جهان نوشت:
«دولت ایران به اعمال فکری (معارف) اهتمام میدهد و در سال، 2500 نفر محصل را به دانشگاههای اروپا اعزام میکند. این محصلان یقین دارند پس از اتمام تحصیلات خود در اروپا و مراجعت به وطن از طرف دولت کارهایی به آنها واگذار خواهد شد....»
وی همچنین در مورد وضع یهودیان و بهویژه جوانان یهودی مینویسد:
«هزار و دویست نفر یهودی در قشون ایران خدمت میکنند. جوانهای تحصیل کرده یهودی که از اروپا به ایران مراجعت میکنند هیچگونه امیدواری ندارند که روزی به یک شغل حکومتی دست یابند...» (یزدانی، ص41).
البته گزارش فوق مانند دیگر اظهارنظرهای یهودیان افراطی در این دوره بدبینانه است، چون برخی از مراکز یهودیِ دیگر، در بررسی وضعیت دانشآموزان یهودی در دهة بیست تصویر رضایتبخشتری ارائه میدهند. پس از برکناری رضاشاه توسط نیروهای متفق، روزنامة «جئوئیش کرونکیل»(Jwish Chronicle) چاپ فلسطین در تاریخ 8 سپتامبر 1943م/ 16 شهریور 1322هـ.ش، در مقالهای تحت عنوان اطفال تهران، راجع به کودکان یهودی در ایران نوشت: «...این کودکان به دبستانهایی میروند که به زبان عبری تکلم میکنند. لهذا هرجایی که یک کتاب دعا بیابند معنی آن را میتوانند بفهمند...» (یزدانی، صص77-79). به نظر میرسد این مقاله نسبت به مقاله بنزوی گزارشی گویاتر و واقعیتر را از وضع آموزشی یهودیان ایران در این زمان ارائه میدهد. این پیشرفتها به یقین ریشه در اقدامات دورة رضاشاه داشته است.
فعالیتهای مدارس آلیانس که مدتها پیش از دورۀ پهلوی اوّل آغاز شده بود، سیاست دولت نسبت به یهودیان را تحتتأثیر قرار داده بود. زمانی که دولت ایران از مهاجرت یهودیان به فلسطین جلوگیری کرد، عبور و مرور آزادانة یهودیان خارجی در ایران و اسکان یهودیان عراق در خرمشهر را با اغماض پذیرفت. دولت اجازة تأسیس مدرسه در ایران را برای آنها صادر کرد؛ ولی از اعطای کمکهای مالی به این مراکز خودداری نمود. درهرحال این سیاست دولت، فعالیتهای فرهنگی گستردهتر یهودیان را در پی داشت. در این زمان، حتی یهودیان ایرانی ساکن فلسطین نیز چشم یاری به دولت دوخته بودند، چنانکه در سال1938م/1317هـ.ش برای تأسیس کرسی زبان فارسی در دانشگاه یهودی فلسطین، از ایران کمک مالی درخواست نمودند و هرچند از سوی دولت اقدامات عملی چندانی برای کمک به یهودیان صورت نگرفت، تبلیغات فراوانی به نفع دولت به همراه داشت. این تبلیغات مسلماً در چنین برههای میتوانست از چندین جهت در جذب یهودیان ایران به فلسطین مؤثر واقع شود، همچنین یهودیان شاید میخواستند تا با تبلیغ سیاستهای رضاشاه در دفاع از وی بکوشند تا دولتمردان ایران را در قبال مهاجرت یهودیان به فلسطین از موضع بیطرفی خارج سازند (یزدانی، ص62). ورود برخی محققان کلیمی از فلسطین به ایران و مطالبی که آنها دربارة سفر خود منتشر میکردند، نقش مهمی در این تبلیغات داشت؛ از جملة این افراد دکتر براور بود که در 15 دسامبر 1935م/ 23 آذر 1314هـ.ش، پس از بازگشت نامهای به نخستوزیر ایران نوشت و در آن نامه از ملاطفتهای دولت ایران و کسانی که او را در طول انجام کار پژوهشی یاری نموده بودند، تقدیر و تشکر کرد. وی در نامه نوشت:
« ...طبیعت وضعیت مملکت شما، اثرات خوبی در قلم من بخشید و بهخصوص رفتوآمد دانشآموزان به مدارس که نمونهای از ترقیات کشور شما را مجسم مینمود، همواره در خاطرۀ خود محفوظ میدارم. در ایران و فلسطین مردم میکوشند، تهران جدید غربی را با تهران قدیم شرق آمیخته کنند» (سازمان اسناد ملی، شمارة بازیابی: 19005- 297، برگ5).
نتیجه
دولتمردان ایران در دورۀ پهلوی اوّل با تمرکز قدرت سیاسی و تدوین ایدئولوژی ملی برای نوسازی، زمینه را برای حضور بیشتر اقلیتهای مذهبی، مانند کلیمیان، در جامعه فراهم نمودند. در این دوره برای پیشرفت کشور، کسب دانش و فنون نوین در اولویت بود. در همین راستا، وزارت معارف با تدوین برنامههای یکپارچة ملی و نظارت دقیق و مستمر، به توسعة کمی و کیفی مدارس جدید پرداخت. کلیمیان با بهرهمندی از این شرایط، تحول مهمی در برنامههای آموزشی مدارس خود بهوجود آوردند. برنامههای ملی برای گسترش آموزش نوین باعث شد تعداد زیادی از افراد لازمالتعلیم به تحصیل در مدارس جدید بپردازند که این باعث تحول در نظام آموزشی کلیمیان شد و افراد برجستۀ علمی وارد عرصه فعالیتهای فرهنگی شدند. در این دوره با تأکید بر سیاست یکپارچة ملی که حاوی تبعیض و امتیاز اضافی برای هیچ گروه و اقلیت مذهبیای نبود، کلیمیان از پرداخت جزیه و مالیات اضافی معاف شدند و علاوه بر این، اوضاع مالی خود را با گسترش فعالیتهای تجاری بهبود بخشیدند که این مسئله، باعث افزایش جمعیت آنها در تهران شد. همچنین کلیمیان، با افزایش امکانات مالی به توسعه و گسترش مدارس جدید کمک کردند و حتی برای مهاجرین کلیمیان از کشورهای عراق و شوروی امکانات جدید آموزشی فراهم نمودند.