نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)
2 دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ و تمدن ملل اسلامی
چکیده
فرایند تسلط عثمانی بر الجزایر، محصول تجاوزگری اسپانیاییها در قرن شانزدهم به سواحل این سرزمین بود؛ ازاینرو امیرنشین الجزیره بهمنظور بیرونراندن اسپانیاییها، از برادران مشهور بارباروس استمداد کرد. خیرالدین بارباروس با کمک ارتش ینیچری در سال 1529م. الجزیره را فتح کرد و با حمایتی که از سلطان عثمانی دریافت کرده بودند، الجزائر را بهصورت یک پایگاه نظامی درآورده و با اقتدار بر نواحی شرقی مدیترانه مسلط شدند. آنها غنائم فراوانی از طریق راهزنی دریایی بهدست میآوردند. اما در قرن هفدهم با اعطای امتیازات کاپیتولاسیون به اروپائیان توسط عثمانی، درآمدهای کلان ناشی از غارت کشتیهای تجاری اروپایی که بر اساس معاهدۀ کاپیتولاسیون منع شده بود، متوقف شد و مهمترین منبع درآمد الجزائر دچار مشکل گردید. پیامد این کاهش درآمد، از یکسو کمبود مواجب سپاه بود که موجب شورش لشکریان میشد و از سوی دیگر، فشار بیشتر برای اخذ مالیات از مردم بود که آن نیز موجب شورش قبایل محلی میشد؛ این روند در کنار عوامل دیگر به ضعف روزافزون الجزائر منجر شد و سرانجام در 1830م. الجزائر اشغال شد. در این مقاله روند تحقق این عامل بهعنوان یکی از عوامل زوال الجزائر بررسی شده است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Prohibition of Piracy in Mediterranean and its Role in Decline of Algeria (1600-1830)
نویسندگان [English]
- Abbas Borumand A'alam 1
- Hadi Jowhari 2
1
2
چکیده [English]
The domination of Ottomans on Algeria was resulted by Spanish invasions to the shores of this land during the 16th century. So the Algeria emirate appealed to famous Barbarossa brothers. Supported by the Ottoman Sultan, Hayreddin Barbarossa conquered Algiers in 1529 and changed it to a military base and dominated the eastern Mediterranean areas powerfully. They ensured the development of Ottoman rule over Algeria using many trophies earned through piracy. But in 17th century when Ottoman Empire granted capitulation grants to Europeans, the huge revenues of European merchant ships stopped due to the capitulation treaty and Algeria's main source of income was in problem. The result of this income reduction was the deficiency of army's wage from one hand that led to rebellion of troops, and a more pressure on people for a rising in taxes on the other hand that led to rebellion of local tribes. This process, along with other factors, led to continued weakness of Algeria, and Algeria was ultimately occupied in 1830. Thus the terms of capitulation became one of the main causes of decline and dependence of Algeria. Realization of this factor, as one of the causes of decline of Algeria is what is going to be analyzed in present research.
کلیدواژهها [English]
- Ottoman Government
- Capitulation
- Algeria
- Piracy
- Janissary
منطقهای که ما اکنون بهعنوان الجزایر میشناسیم تا اوایل قرن شانزدهم میلادی عملاً هیچ حکومت بزرگ و یکپارچهای را تجربه نکرده بود. گرچه امیرنشینهایی توسط خوارج مانند بنورستم و بنومدرار و یا سلسلههایی توسط قبایل مختلف چون موحدون و مرابطون این منطقه را تحتسلطه گرفته بودند، هیچ حکومت مرکزیای در این منطقه ظاهر نشده بود. این منطقه از قرن سیزدهم تا قرن پانزدهم میلادی عمدتاً تحت سلطۀ حکومت حفصیان تونس قرار داشت، اما در جریان قرن پانزدهم ساختار اجتماعی این منطقه بهتدریج تغییر کرد. در این قرن صوفیان بزرگ برای خود پیروانی جمع کردند و زمینهای گستردهای را بهعنوان هدیه از سوی پادشاهان محلی یا از سوی طرفداران خود دریافت نمودند. آنان در بین کشاورزان خردهپا از نفوذ بسیاری برخوردار شدند و ساختار سیاسی الجزایر را بر پایة گروههای قبیلهای یا خانوادگی تحت رهبری خود قرار دادند. بدینترتیب منطقۀ مغرب اوسط با شورشهای قبیلهای و محلی مواجه شد و رو به آشفتگی نهاد و تعادل قوا به نفع گروههای قبیلهای که تحت رهبری صوفیان قرار داشتند، برهم خورد. بنابراین، در اواخر قرن پانزدهم میلادی اوضاع مغرب بسیار آشفته بود. علاوه بر ضعف حکومتهای محلی (نجیب زبیب، ج 3، ص 203)، رقابت قبایل برای کسب قدرت بیشتر و ایجاد روابط دوستانه برخی از قبایل مانند بنیزیان (الغنیمی، ج3، ص 63) با اشغالگران خارجی (اسپانیا) با اهداف تجاری و سیاسی بحران را تشدید میکرد (جغلول، ص87). این روابط خود از عوامل دو دستگی در داخل مغرب بود و تجاوزات اسپانیا را با بهانههای مختلف به صورت مستمر درآورده بود (لاروس،ج2، ص 61).
این بحران باعث جلبتوجه عثمانیان به این منطقه و آغاز کشمکش طولانی بین این امپراطوری و اسپانیا بر سر سلطه بر شمال آفریقا و مدیترانه گردید؛ کشمکشی که در نهایت به سلطۀ عثمانی بر لیبی، تونس و الجزایر منجر شد. فرایند تسلط عثمانی بر الجزایر اینگونه آغاز شد که امیرنشین الجزیره بهمنظور بیرون راندن اسپانیاییها از برادران مشهور بارباروس، دریانوردانی که از رعایای سلطان ترک بودند، استمداد نمود. خیرالدین بارباروس با کمک ارتش ینیچری در سال 1529م. الجزیره را فتح کرد و اندکاندک اسپانیاییها را بیرون راند و مدتیبعد الجزایر وارد مدار باب عالی شد و تحت سلطة یک بیگلربیگی که از سوی ینیچری حمایت میشد قرار گرفت. لکن «بیک» یا «بای» الجزیره دارای نوعی خودمختاری بود و بیکهای دیگر شهرهای اطراف را نیز او انتخاب میکرد. بیک مزبور مستقیماً حکم از سلطان عثمانی میگرفت، ضمناً فرمانده نیروی دریایی و زمینی عثمانی در مدیترانۀ غربی نیز محسوب میشد (پل بالتا، ص 86؛ تاریخ جوامع اسلامی، ص 566). بیکهای الجزایر هرساله مالیاتی را بهعنوان خراج به استانبول میفرستادند و در مقابل خلعتی به نام «جبه قرمز» دریافت میکردند که نمایانگر اطاعت از دربار عثمانی بود و درعینحال نماد مشروعیت محسوب میشد. بیکهای الجزایر در مناسبات خارجی خود نیز بعضاً مستقل بودند و قراردادهایی را امضا میکردند که سلطان عثمانی آن را تأیید مینمود.
دولت الجزایر دارای ارتشی کوچک اما نیرومند و کارکشته بود که توانست کلیة ائتلافهای قبیلهای را که در الجزایر تشکیل میشد، سرکوب کند (تاریخ جوامع اسلامی، صص 570-569). در این زمان پدیدۀ دریازنی در مدیترانه رایج بود و دزدان دریایی با انعقاد معاهداتی تحت حمایت دول منطقه درمیآمدند. این کار علاوه بر اینکه موجب حمایت آن دولتها از ایشان میشد، ماهیت دزدان دریایی را نیز بهعنوان نیروی دریایی غیررسمی آن دولتها تغییر میداد و فعالیتهای دریازنی وجههای عرفی مییافت. بدین ترتیب دریازنی در عرف رایج آن روزگار به شکل نوعی دادوستد تجاری تلقی میشد، نه دزدی دریایی و تقریباً تمام کشورهای حاشیة مدیترانه و سایر دریاها به این کار مشغول بودند (القدوری، ص 184). برای حاکمیتها، دریازنی روشی تاکتیکی و نظامی برای اعمال قدرت و پشتوانهای برای مانورهای سیاسی نیز محسوب میشد. بااینحال، دریازنان اغلب مستقل عمل میکردند و تنها اسماً تابع دولتهای خود بودند. با ظهور یک دولت قوی وابسته به عثمانی در الجزائر، بسیاری از این گروهها به دولت مزبور وابسته و متعهد شدند و این امر قدرت سیاسی و نظامی و نیز مالی الجزائر را توسعه میداد.
گرچه اروپاییها در تحلیلهای خود عموماً مسلمین را متهم به دریازنی میکنند، درواقع، این عمل از ابتکارات آنها در حق مسلمین بود که بعدها آتش آن دامان خودشان را هم گرفت (زیاده، ص 43). تنها پس از تهاجمات مکرر به کشتیهای تجاری مسلمین بود که آنها اقدام به دریازنی نمودند با این تفاوت که در اینجا تفکر اسلامی موجب شکلگیری گفتمان «غزای بحری»1 در جهان اسلام شد. زمینههای دریازنی مغربیها را باید در مبارزه با مسیحیان از زمان ورود موریسکها2 به شمال آفریقا در اواخر قرن پانزدهم جست. در این دوره پادشاه اسپانیا بسیاری از مسلمانان و یهودیان را از آن دیار اخراج نمود (زیاده، ص 44) و آنها به ناچار روانة مغرب و استانبول شدند گروههایی از ایشان نیز به مبارزة دریایی با اسپانیا و دریازنی مشغول شدند (همان). همین فعالیتهای موریسکها خود یکی از بهانههای اسپانیا برای حمله به شمال آفریقا بود (ارسلان،ص 68). آنها نیز در مقابل از طریق دریازنی به مبارزه با اسپانیا میپرداختند (زیاده، ص 44). بنابراین، حمله به کشتیهای اسپانیایی فصل مشترک اقدامات موریسکها و قبایل شمال آفریقا محسوب میشد.
همین روند سرانجام به حضور برادران بارباروس3 در شمال آفریقا منجر شد (عزیز سامح التر، صص 45- 50). آنها با دعوت و کمک برخی از قبایل بومی مانند بنیمزنه (اغابن عوده المزاری، ج2،ص249؛ الغنیمی، ج 3، ص 57) و زواوه (الغنیمی، ج3، ص 61) پس از زدوخوردهای چندساله، الجزائر را به پایگاهی نظامی علیه اسپانیا تبدیل کردند؛ این پایگاه بر اساس منابع حاصله از دریازنی شکل گرفت و توسعه یافت (عبدالعزیز سالم، ص 789). اما خیرالدین بارباروس نیز پس از تلاش فراوان (عبدالرحمان تشایجی، ص 26) متوجه شد که امکان ایجاد یک حکومت پایدار و مقتدر در این منطقه بدون دخالت یک عامل برتر خارجی میسر نیست. این مشکل ریشه در عدم برتری یک گروه از نیروهای بومی بر دیگران داشت که از نگرشی سازمانی برخوردار باشند و بتوانند از تمامی ظرفیتهای موجود در راستای پیشرفت الجزائر استفاده کنند؛ کاری که برخلاف مغرب اوسط در مغرب اقصی صورت پذیرفت. البته موقعیت راهبردی الجزائر نیز برای تسلط بر مدیترانه همواره مطمحنظر قدرتهای منطقه بود (Fatima Maameri, P.396). ولی با اینکه اسپانیاییها پیش بودند، به لحاظ انطباق سیاسی، اجتماعی و دینی شرایط برای سلطۀ عثمانی مساعدتر بود (کین راس، ص 171).
سرانجام خاندان بارباروس که پیش از تسلط بر الجزائر نیز با عثمانیها4 در ارتباط بودند (عزیز سامح التر، صص 36-39)، خود را به تابعیت (رک: بیات، ص 329) عثمانی درآوردند (woodhead, p. 153) و با پشتیبانی عثمانیها مسئولیت تسلط بر مدیترانه را برعهده گرفتند (downey, p. 203). اهمیت الجزائر برای هیچیک از قدرتهای حاشیۀ مدیترانه قابل اغماض نبود. اسپانیاییها و فرانسویها همیشه و به هر شکل ممکن برای تسلط بر این ایالت تلاش مینمودند (حموش، ص 190). رقابت بر سر مدیترانه و شمال آفریقا که پیش از این موجب رونق راهزنی دریایی شده بود (القدوری، ص 184)، پس از ورود عثمانیها و تجهیز نیروهای نظامی زمینی و دریایی، غنائم حاصله را دوچندان کرد. شهرسازی با رویکرد نظامی و با مهارت موریسکها در معماری تقویت شد و قناتها، راهها، خانهها و برجوباروی شهرها بازسازی یا از نو احداث شدند (حموش، ص 190). الجزیره، شهری جوان و درواقع پایگاهی نظامی بود که به شکل شهر درآمده و دارای موقعیت اقتصادی شده بود (حورانی، ص 330). درآمد حاصل از راهزنی دریایی، الجزائر را به لحاظ اقتصادی و اجتماعی در چرخهای از حیات اجتماعی قرار میداد که هریک از عناصر سازنده اجتماع را متکی بر دیگری و همۀ آنها را برپایۀ دریازنی استوار ساخته بود.
این مسئله زمانی مشکلساز شد که قراردادهای کاپیتولاسیون میان عثمانی و دیگر دولتها ـ خصوصاً فرانسه ـ منعقد گشت و به موجب آن به تجار اروپایی حقوق و امتیازات خاصی اعطا شد. طبق قرارداد سال1535م. بین سلطان سلیمان قانونی و فرانسوای اول، کشتیهای ملل دیگر میتوانستند تحت حمایت پرچم فرانسه وارد بنادر عثمانی و از جمله الجزیره شوند (لوتسکی، ص 19). همچنین مفاد این قرارداد مانع راهزنی دریایی بود و قوانین شامل الجزائر نیز میشد. این مسئله اساس حیات اجتماعی در الجزائر را هدف قرار میداد. به علاوه به موجب کاپیتولاسیون در قرن شانزدهم، فرانسه و بعدها دیگرکشورها میتوانستند مستقیماً با ایالات خاصی از عثمانی مانند تونس، طرابلس غرب و الجزائر وارد مذاکره شده و قرارداد ببندند؛ بدون آنکه نیازی به دخالت استانبول باشد. بهاینترتیب، کشورهای اروپایی بهتدریج در روند سیاستگذاری ایالات نقش مؤثر پیدا کردند. سومین سفر مراد به فرانسه در 1569م. و تجدید قرارداد کاپیتولاسیون میان عثمانی و فرانسه و نامههای میان مراد و فرانسه و اظهارات شارل چهارم به سفیر خود در استانبول، حکایت از فعالیتهای هدفمند فرانسویها در برنامهریزی برای نفوذ و تسلط در شمال آفریقا دارد (Oriente Moderno, p 460). همچنین حمایت فرانسه از ناآرامیهای اروپای شرقی در برابر عثمانی نیز به شکلی تابع حق کاپیتولاسیون بود (Ibid).
2- ماهیت کاپیتولاسیون و تبعات آن برای الجزائر
مشکلات اساسی کاپیتولاسیون از قرن هفدهم خود را نشان داد. به موجب بندهای قرارداد، فرانسه میتوانست دریازنان الجزائری را تحت تعقیب قرار دهد (تشایجی، ص 32). این سیاست با اینکه در راستای ایجاد امنیت برای تجارت بینالملل بود، اما دوسویه نبود؛ زیرا از سوی عثمانیها بهعنوان مقابلهبهمثل دنبال نمیشد. مسئلۀ کاپیتولاسیون و نوع برخوردهای استانبول با الجزائر در فرستادن والیان نشان داد استراتژی خیرالدین بارباروس در تبعیت از عثمانی گرچه بهعنوان یک تاکتیک موقت خوب بود، در درازمدت تأثیر مثبتی بر روند تاریخ الجزائر برجای ننهاد و موجب آشفتگی در این دیار شد. نوع طبقهبندی و ساختار حکومت در طول قرون حضور عثمانی در منطقه نیز مؤید این مطلب است. از سه گروه نظامی که در منطقه حضور داشتند، تنها ینیچریها مستقیماً از سوی مرکز فرستاده میشدند که به فرماندهی آغایان5 فعالیت میکردند. دو گروه دیگر فرماندهان کشتیها و بایها بودند. یک بررسی اجمالی نشان میدهد که آغایان در طول چهار قرن حضور عثمانی در الجزائر تنها یازدهسال توانستند در رأس حکومت قرار گیرند و در این مدت در میان خود آنقدر کشت و کشتار کردند که سرانجام فرماندهان کشتیها که با عنوان دایی6 شناخته میشدند، حکومت را در دست گرفتند (تشایجی، صص29- 33). در تونس نیز ینیچریها7 در 1590م. شورش کردند و یک دایی را بهعنوان رئیس برای خود برگزیدند و دیوان جدیدی در برابر دیوان الجزائر برای خود تشکیل دادند (ابن ابی دینار، ص224). بدینترتیب منابع درآمد مالیاتی الجزائر بسیار محدودتر شد.
جدایی تونس از الجزائر موجب شد در طول سالهای 1613-1633م. مراد بای با داییها و قبایل بدوی درگیر شود.8 این درگیریها به دلیل تشکیل حکومت مرادی در تونس و اختلاف در تعیین حدود مناطق مشترک میان تونس و الجزائر برای اخذ مالیات بود. سرانجام در سال 1628م. تقسیمبندی مرزی بین تونس و الجزائر برای اخذ مالیات انجام پذیرفت (تشایجی، ص32) که از هر جهت به ضرر الجزائر بود، جدایی تونس جدایی منطقهای از مغرب بود که نگین سبز عثمانی لقب گرفته بود و بخش عظیمی از درآمدهای تجاری که در این منطقه بهدست میآمد نیز از دست الجزائر خارج شد. اما عثمانیها الجزائر را بهعنوان پایگاه نظامی برای خود حفظ نمودند.
جنگ لپانتو (1571م؛ ر.ک: لاروس، ج 2، ص 61؛ پالمر، ج 1، ص 200) موجب توقف نظامیگری در شمال آفریقا و قطع امید از ازدیاد منابع مالیاتی بود. علاوه بر این، در خود الجزائر موقعیت جغرافیایی قبایل ساکن در کوههای اوراس موجب بینیازی از تسلیم در برابر حکومت و در نتیجه مقابلة قبایل این منطقه با قوای عثمانی و عدم پرداخت مالیات میشد (بوطالب، ص 117). قوانین کاپیتولاسیون و آتشبس با اسپانیا و حکومت مراکش9 موجب شد دریازنان به مناطق دوردستتر برای دریازنی بروند.10 در نتیجه تسلط والیان ولایات بر آنها رفتهرفته کمتر شد و درآمد حاصل از دریازنی نیز کاهش یافت (حورانی، ص 328. ر.ک. نمودار 2). این مسئله برای الجزائر که مهمترین منابع درآمدش از این طریق تأمین میشد، بهشدت زیانآور بود. همچنین توقف ینیچریها در اردوگاهها و ازدیاد فشار مالی در اثر کمبود درآمد و عدم تقسیم عادلانه منابع، موجب اختلافات داخلی و درگیری میان آغایان ینیچری بر سر قدرت میشد. این مسئله زمانی بغرنج میشد که با کمکگرفتن از قبایل محلی انجام مییافت؛ زیرا از هیبت ینیچریها میکاست و قبایل را گستاخ میکرد (مقدیشی، ج 2، صص 100-101). سرانجام این مسائل موجب شد آغاها در حدود 1661م. دیوان جدیدی را تشکیل دهند (حورانی، ص330). آنها نیز یک دایی را بهعنوان رئیس دیوان برگزیدند تا مسئلۀ اخذ مالیات بهدست او انجام شود (تشایجی، ص 29) و حق آنها را از مالیات به ایشان بدهد. این فرایند مقدمهای برای تعیین والی از میان اعضای دیوان بود.
بهاینترتیب، نشانههای اثرگذاری کاپیتولاسیون بر روند سیاست داخلی و خارجی الجزائر خود را نمایان میساخت. از 1604م. بهبعد کشورهای دیگر نیز در رقابت با فرانسه قراردادهای مشابه با ماهیت کاپیتولاسیون با عثمانی بستند (لوتسکی، ص 19). در همین تاریخ فرانسه نیز هنگام تجدید قرارداد با عثمانی بندهایی را اضافه کرد که یکی از آنها به فرانسه حق تعقیب دریازنان ولایات مغرب را ـ در صورتی که شروط معاهدات را رعایت نکنند ـ میداد. این تعقیب هیچ محدودهای نداشت و تا داخل قلمرو ولایات عثمانی را نیز شامل میشد! بدینترتیب در اثر تسامح عثمانی، فرانسه بهصورت یکجانبه میتوانست دریازنان را تعقیب نماید. همچنین بدون نیاز به دخالت حکومت مرکزی به والیان مغرب رجوع کند. همین اختیارات موجب شد فرانسه با نارضایتیای که از برخورد تونس و الجزائر داشت، از 1620 تا 1685م. با این مناطق درگیر شود و در سال 1685م. طی قراردادی که با تونس بست، امتیازات بیشتری را در خصوص روابط تجاری و دریایی بگیرد (تشایجی، ص 32). اما مطامع فرانسه به اینجا ختم نشد؛ سه سال پس از آن در 1688م. زمانی که فرانسه در صنعت توپ و بمب پیشرفت نمایانی کرده بود، به بهانۀ عدم رعایت کاپیتولاسیون به الجزائر حمله کرد و بیش از ده هزار بمب در آنجا ریخت. بااینحال، کشتیهای فرانسه پیش از آنکه بتوانند وارد ساحل شوند، مجبور به عقبنشینی شدند (حسین مونس، ج3، ص 392). این امر عامل مهمی برای رکود دریازنی و به تبع آن رکود اقتصاد الجزیره شد. الجزائریها که بیشترین آسیب را از قراردادهای منع دریازنی دیده بودند، طبعاً بیشترین نقض مفاد قراردادها را نیز انجام میدادند.
در قرن هفدهم میلادی نیروی دریایی عثمانی رو به ضعف نهاد (حتی، ص 895). درنتیجه وابستگی تجهیزاتی الجزائر به استانبول نیز معنای خود را از دست داد و همچنین استراتژیای که خیرالدین در تبعیت از عثمانی پایهگذاری کرده بود، کارکرد خود را از دست داد. علاوه بر این، قولاوغلوها11 به دلیل پیوند میان نیروهای نظامی و بومی توانستند جایگاه خود را بهعنوان مرجعی مشروع در حاکمیت بهدست آورند.12 بدینترتیب با آغاز قرن هجدهم میلادی تغییراتی در ساختار حکومتی الجزائر بهوجود آمد (حورانی، 328). برای نمونه با اینکه در الجزائر تا سال 1710م. والی از جانب سلطان عثمانی فرستاده میشد، اما از این پس، از میان ترکهای این ایالت که عمدتاً قولاوغلو بودند، انتخاب میشد. حکومت مرکزی نیز همانند سایر ولایات، والی منتخب را بهعنوان بیگلربیگی13 تأیید میکرد و رسمیت میداد14. درنتیجهاینایالاتازاستقلالبیشتریبرخوردارشدند.
3- تأثیر کاپیتولاسیون بر روابط اروپا با الجزائر
تا پیش از قرن هفدهم الجزائریها با اسپانیا میجنگیدند، اما از اوایل قرن هفدهم بیشتر درگیریهای الجزائر ـ آن هم از نوع دفاعی ـ با دیگر قدرتهای اروپایی کوچک و بزرگ بود. اروپاییها تا جایی که توان داشتند به بهانۀ مقابله با دریازنی با الجزائر جنگیدند (Maameri, p.396). نیاز الجزائر به دریازنی باعث شد در قرن هجدهم اروپائیان با الجزائریها معاهداتی را به امضا برسانند که تغییری در ماهیت دریازنی ایجاد میکرد و آن اعطای حق گمرک بود که در منابع با عنوان باجگیری نیز مطرح شده است (لوتسکی، ص 11). بدینترتیب کشتیهای اروپایی در قبال پرداخت مبالغی بهصورت سالیانه یا موردی، میتوانستند کشتیهای خود را سالم به مقصد برسانند. در میان کشورهای متجاوز به الجزائر هدف فرانسه از سلطه بر شمال آفریقا ایجاد راهی برای تسلط بر مدیترانه و نفوذ در بخشهای مرکزی آفریقا بود. تجربة جنگ، دیگر در این مقطع زمانی راهحل ثمربخشی نبود. به همین جهت آنها سیاست خود را تغییر دادند و به ایجاد روابط دوستانه با ایالات شمال آفریقا اقدام نمودند. آنها در 1689م. قرارداد صلح صدسالهای را با الجزائر بستند. تغییر نظام اقتصادی الجزائر کاری بود که فرانسه درصدد انجام آن بود. این روش دو هدف را دنبال میکرد: نخست از بین بردن دزدی دریایی و دوم تأمین منابع درآمد الجزائر بهگونهای که موجب وابستگی این ایالت به فرانسه میشد. فرانسویها در این راستا کمپانیهایی در الجزائر تاسیس کردند (مونس، همان). تمامی این کارها در نهایت بر نفوذ فرانسه میافزود و موجب رکود دریازنی میشد. این یکّهتازیهای فرانسه معلول قدرتی بود که از طریق کاپیتولاسیون بهدست آورده بود. طبق گزارش ادوارد وندیک (Edward A. Van Dyck) منشی کنسولگری آمریکا در قاهره، کاپیتولاسیون فرانسه با اینکه بعد از ایتالیا منعقد شده است، به دلیل امتیازات فراوانی که از عثمانیها دریافت داشته، بهعنوان موفقترین مدل کاپیتولاسیون معرفی شده است (Van Dyck, part1, p.16). بهدلیل قوانین کاپیتولاسیون در طول سالهای 1689 ـ 1768م. ینیچریها در عمل کاری در الجزائر نداشتند و همین امر عامل درگیری و نزاع بود. در طول این مدت درگیریها در الجزائر به سه دسته قابلتقسیم است: دستۀ نخست، شورشهای داخلی است که در اثر منع دریازنی و مشکلات اقتصادی ناشی از عدم تقسیم عادلانۀ مواجب سربازان و فشار مالیاتی حاکم بر رعایا و قبایل به وقوع میپیوست. درگیریهای مربوط به شهر وهران و تسخیر آنجا در 1791م. را باید جزء این دسته برشمرد (عزیز سامح التر، ص 561). دستۀ دوم و سوم درگیریهای تونس با الجزائر (غلاب، ج3، ص 12) و مراکش با الجزائر بود (همان؛ حقی، ص 122). جز این، در فاصلۀ سالهای 1759- 1774م. ناوگان الجزائر به همراه ناوگان عثمانی با روسیه درگیر بود. نتیجة تمامی این درگیریها این بود که غنایم حاصل از دریازنی در طول سالهای 1765-1792م. از صد هزار فرانک فراتر نرفت. فرانسه در 1768م. صلح صدسالۀ خود را پیش از موعد شکست؛ زیرا گمان میکرد زمان تسلط بر الجزائر فرا رسیده است. اما الجزائر هنوز توان مقاومت در برابر حملات بیگانه را داشت و فرانسویها مجبور به عقبنشینی شدند. در این زمان عامل نگهدارندۀ نظام سیاسی، تنها حقوق گمرکی و مالیات محدود بود. اوضاع الجزائر در اثر منع دریازنی سال به سال وخیمتر میشد. شمار کشتیهای الجزائر در 1788م. به هشت کشتی کوچک و دو کشتی بزرگ کاهش یافته بود (ر.ک: نمودار شمارۀ 3). در طول سالهای 1787-1817م. الجزائر جمعیت بسیاری را بر اثر بیماریهای طبیعی مانند وبا و شورشهای داخلی از دست داد؛ بهطوریکه جمعیت الجزائر در اوایل قرن نوزدهم به کمتر از سی هزار نفر کاهش یافت (ر.ک: نمودار شماره 4). این شرایط موجب شد فرانسه از شرایط وخیم این منطقه حداکثر سوءاستفاده را کرده و در 1827م. به الجزائر بیمار یورش برد و در 1830م. رسماً آنجا را اشغال کند.
4- نتیجه
با تبعیت خیرالدین از عثمانیها آنها برای تسلط بیشتر بر مناطق تصرف شده، سه ایالت در شمال آفریقا پدید آوردند و پاشاهایی را برای اداره آنجا فرستادند. معاهدات عثمانی با سایر کشورها در مورد هر سه ایالت تونس، طرابلس غرب و الجزائر نافذ بود. بعد از صلح 1581م. میان عثمانی و اسپانیا، طرابلس غرب و تونس از تحت قدرت والی الجزائر خارج و تبدیل به ولایات مستقل شدند.
در بررسی وضعیت سیاسی مغرب و الجزائر تأثیر عوامل خارجی همچون کاپیتولاسیون را نمیتوان در فرایند تغییر و تحول سیاسی نادیده گرفت. به موجب قراردادهای کاپیتولاسیون کشورهای دارای این حق میتوانستند بهطور جداگانه با هریک از ایالات قرارداد ببندند و همچنین بدون رجوع به مرکز امپراتوری کشتیهای دریازنان مغربی را مورد تعقیب قرار دهند. اجرای چنین قراردادهایی موجب ضعف اقتصادی الجزائر شد. بااینوجود، دریازنی جای خود را به حقوق گمرکی داد. در میان کشورهایی که حق گمرک میدادند، منحنی فرانسه سیر صعودی را نشان میدهد. اما اوضاع الجزائر روزبهروز بدتر میشد؛ زیرا حق گمرک به اندازۀ دریازنی سودبخش نبود. علاوه بر این منع دریازنی نظام اجتماعی الجزائر را که بر آن اساس شکل گرفته بود، از هم میپاشید. میزان اسیران و غنایم جنگی از یکسو و کشتیهای فعال از دیگر سو، دو شاخص مهم برای تبیین رکود حیات اجتماعی در این ایالت است. تمامی این اوضاع معلول معاهدۀ کاپیتولاسیون و بندهای مربوط به منع دریازنی در آن بود. کاپیتولاسیون الجزائر را در چرخة گریزناپذیر انحطاط و انحلال قرار داد و منع دریازنی بر اساس کاپیتولاسیون مهمترین منبع درآمد الجزائر را مختل کرد. این مسئله دریازنان مغربی را مجبور ساخت برای دریازنی به مناطق دوردست بروند. درنتیجه از نظارت والیان خارج شدند و مقدار درآمدهای آنها نامعلوم ماند یا به ایالات نرسید و اوضاع اقتصادی و اداری متکی بر آن نابهسامان شد. منع دریازنی و صلح صدسالۀ فرانسه موجب شد الجزائر در طول سالهای 1689– 1768م. نیروهای نظامی خود را در خاک مغرب اقصی (غلاب، ص 12) و در جنگ با روسیه تحت ناوگان عثمانی به کار بگیرد. نتیجة این درگیریها نهتنها غنایم کافی برای الجزائر در پی نداشت، بلکه موجب تحلیل قوای این ایالت نیز شد. اروپاییها در طول قرن هفده بارها به الجزائر حمله کردند. وخامت اوضاع اقتصادی و سیاسی از یکسو و پیشرفت فرانسه در تجهیزات جنگی از سوی دیگر، توازن قوا در مدیترانه را به نفع فرانسویها تغییر داد و در نتیجه فرانسویها که سالها منتظر بودند، از فرصت استفاده کرده و در 1827م. به شمال آفریقا یورش بردند و در 1830م. الجزائر را اشغال کردند. نمودارهایی که در ادامه میآید، نتیجهگیری تصویری برای این مقاله محسوب میشود که در آنها افت حیرتانگیز منابع ناشی از غنایم دریایی در پایان قرن هجدهم و کاهش ناوگان دریایی الجزایر نشان داده شده است.
پینوشت
1. غزای بحری بهمعنای جهاد در دریاها علیه کفار است.
2. موریسک یا موریسکو مسلمانانی بودند که پس از سقوط اندلس و ممنوعیت دین اسلام در اسپانیا مجبور به تغییر مذهب شده بودند اما در خفا به اسلام پایبند بودند که همین پایبندی در کنار اتهام همکاری با دشمنان اسپانیا از جمله ترکان سبب اخراج گسترده آنان از اسپانیا در قرن شانزده و هفده میلادی شد و عموما در شمال آفریقا مستقر شدند. برای مطالعۀ بیشتر درباره آنان ر.ک: عبدالله همتی گلیان، مدجنان: پژوهشی در تعامل و تقابل اسلام و مسیحیت در اسپانیا، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
3 . این دو برادر به نامهای عروج و خضر خود از موریسکوها بودند که پس از مدتی تحت امر سلطان سلیمان قرار گرفتند و خضر لقب خیرالدین را از سلطان دریافت کرد. بارباروسا در زبان اهالی اسپانیا به معنای ریش قرمز است.
4. از آن جمله میتوان به روابط عروج با قرقود و بهرهمندی او از کمکهای سلطان اشاره کرد.
5 . عنوان فرماندهان نظامی ینی چری در دورۀ عثمانی. فرماندۀ عالی ینی چری در دربار عثمانی ینی چری آغاسی نامیده میشد.
6 . نسل دورگهای که به دلیل عدم امکان الحاق فرزندان ینی چری به ارتش در فعالیتهای نیمهنظامی مثل دریازنی مشغول به کار میشدند. در منابع عربی از آنها بهعنوان قولوغلو، قول اوغلو، کلاغله و کلوغلو نیز یادشدهاست (قول+اوغلو= قول بهمعنای خادم و «اوغلو» یعنی «فرزندِ»:قول اوغلو=خادمزاده، معادل تقریبی آن در تاریخ ایران عصر قاجار «خانه زاد» است.)
7 . آنها در طرابلس و تونس با نام انکشاریه شناخته شدند که شکل تغییر یافتة ینگی چریه در لهجة محلی است. («ینـ» به «إنـ» و «گی» به «ک» و «چر» به «شار» تبدیل شده است.) انکشاریه به دلیل الحاق نیروهای ممالیک به لشگریان عثمانی ماهیتی متمایز از ینگی چریه پیدا کرد.
8 . مراد بای معروف به مراد کورسو، قصد داشت حکومت را در خاندان خود باقی گذارد این مسئله موجب درگیری میان دو ایالت شد.
9. چون پادشاه مراکش در نبرد لپانتو از عثمانی حمایت کرده بود، حکومت عثمانی هم الجزائر را مجبور به آتشبس با این حکومت نمود.
10 . آنها تا جزایر لوندی و ایسلند نیز رفتند و پایگاههایی در آن مناطق برای خود داشتند.
11 . آنها درصورتی که منصب ریاست کشتی یا منصب رسمی دیوانی داشتند معمولاً لقب دایی میگرفتند.
12 . در این زمان دایی به صورت یک لقب درآمد که از سوی دیوان و نهادهای حکومتی به صاحبان قدرت داده میشد، بنابراین برخی از افراد در کنار لقب پاشا و بای، لقب دایی را نیز دارا میشدند و این نشان از اقتدار همهجانبۀ آنها و حمایت سایر گروهها از آنها داشت.
13. در قرن پانزدهم به تصریح قانون نامه فاتح «بگلربیکی» رتبهای بود که به بزرگان دولت عثمانی داده میشد و در امور تشریفات جایگاه ویژهای داشت (رک: احسان اوغلو، ص 252).
14 . در این زمان در ساختار نظام اداری عثمانی ایالت تبدیل به ولایت شده است که حاکی از جایگاه پایینتر آن نسبت به قبل است.
نمودارها
نمودار 1 –روند تدریجی زوال الجزائر (سعیدونی، ص 380)
نمودار2- غنائم الجزائر در فاصلۀ سالهای1620- 1830 (سعیدونی، ص 385)
نمودار3- تعدادکشتیهای الجزائر در فاصلۀ سالهای 1518-1830م (سعیدونی، ص 387)