اصغر منتظرالقائم
چکیده
فرزندان و نوادهگان امامان شیعه برای به دست آوردن امنیت و موقعیت اجتماعی و تبلیغی به ایران مهاجرت کردند و به مرور زمان بر تعدادشان افزوده گشت. ایرانیان آنان را به سبب انتساب به رسول الله(ص) با اشتیاق پناه دادند. منزلت اجتماعی امامزادهها نهتنها به دلیل انتساب به آن حضرت و سفارش قرآن به دوستی اهل بیت بود بلکه کارکرد علمی و فرهنگی ...
بیشتر
فرزندان و نوادهگان امامان شیعه برای به دست آوردن امنیت و موقعیت اجتماعی و تبلیغی به ایران مهاجرت کردند و به مرور زمان بر تعدادشان افزوده گشت. ایرانیان آنان را به سبب انتساب به رسول الله(ص) با اشتیاق پناه دادند. منزلت اجتماعی امامزادهها نهتنها به دلیل انتساب به آن حضرت و سفارش قرآن به دوستی اهل بیت بود بلکه کارکرد علمی و فرهنگی آنان در ایران و در اختیار داشتن مقامات اجتماعی مثل شیخالاسلام، نقابت، وزارت و دبیری، اداره دارالسیاده و متولی قبور عرفا و امامزادگان و موقوفات آنها بر منزلت آنها افزود. ایرانیان پس از فوت یا قتل یکی از امامزادگان، آرامگاهی بر سر مزارشان میساختند و به زیارت آن میرفتند. ایرانیان با ساخت امامزاده و تزیین آن به اقسام هنرها، عشق و محبت خود را نسبت به خاندان رسول الله(ص) ابراز کردند. این مقابر کارکردهای اجتماعی، علمی و فرهنگی و اقتصادی بر انگارۀ تاریخی تشیع در ایران پیش از صفوی داشتند و عاملی برای گسترش عقیدۀ اسلامی و دوستی اهل بیت و تشیع بودند. این مقاله برآنست تا با شیوۀ توصیفی و تحلیلی متکی بر اسناد وقفی و آثار معماری و تاریخهای محلی، به این سؤال پاسخ دهد که امامزادهها در انگارۀ تاریخی شیعه در ایران پیش از صفویه در شیراز و یزد چه نقشی داشتند؟ فرضیۀ مقاله آنست که: امامزادگان در گسترش و غنای فرهنگ تشیع در ایران پیش از صفویه در شیراز و یزد نقش مهمی داشتهاند.
محمد مهدی مرادی خلج؛ هادی پیروزان
چکیده
پس از دوران رنج و محنت صوفیان نعمتاللهی در دوران فتحعلیشاه قاجار، به تخت نشستن محمدشاه قاجار نویدبخش پایان سختیها و مشکلات این طریقت در ایران بود. دو شعبۀ کوثرعلیشاهی و مستعلیشاهی سعی کردند از بستر ایجاد شده در این دوره هرکدام بهگونهای متفاوت برای دستیابی به موقعیت و جایگاهی بهتر بهره ببرند.ازاینرو مسئلۀ اصلی تحقیق ...
بیشتر
پس از دوران رنج و محنت صوفیان نعمتاللهی در دوران فتحعلیشاه قاجار، به تخت نشستن محمدشاه قاجار نویدبخش پایان سختیها و مشکلات این طریقت در ایران بود. دو شعبۀ کوثرعلیشاهی و مستعلیشاهی سعی کردند از بستر ایجاد شده در این دوره هرکدام بهگونهای متفاوت برای دستیابی به موقعیت و جایگاهی بهتر بهره ببرند.ازاینرو مسئلۀ اصلی تحقیق حاضر نیز چگونگی عملکرد نظری و عملی این دو شعبۀ طریقت نعمتاللهیه بهمنظور دستیابی به جایگاه سیاسیـاجتماعی مناسب و تقابل با موانع نظری و عملی موجود در این دوره است. نتایج تحقیق که بر اساس منابع تاریخی و طریقتی بهدست آمده است، بیانگر آن است که شعبۀ کوثرعلیشاهی علیرغم شرایط موجود تلاشی در جهت تغییر ساختارهای دینی و سیاسی انجام نداد. اما شعبۀ مستعلیشاهی در برآوردهکردن این مهم دست به اقدامات نظری و عملی زد؛ هرچند که به نتیجهای نرسید.
سیدابوالفضل رضوی؛ حمید آزاد
چکیده
نوشتار حاضر با هدف نشاندادن تأثیر فضای نوظهور پس از سقوط خلافت عباسی و دورة حاکمیت ایلخانان، بر بینش تاریخنگارانة ابوالقاسم کاشانی، مورخ شیعهمذهب این عهد، درپی پاسخگویی به این سؤال است که رویکرد اسلامی و نگرش شیعی کاشانی بر بینش تاریخنگارانة وی چه تأثیری داشته است. در این جهت، بهنظر میرسد کاشانی از سر دقت، مدارا، ...
بیشتر
نوشتار حاضر با هدف نشاندادن تأثیر فضای نوظهور پس از سقوط خلافت عباسی و دورة حاکمیت ایلخانان، بر بینش تاریخنگارانة ابوالقاسم کاشانی، مورخ شیعهمذهب این عهد، درپی پاسخگویی به این سؤال است که رویکرد اسلامی و نگرش شیعی کاشانی بر بینش تاریخنگارانة وی چه تأثیری داشته است. در این جهت، بهنظر میرسد کاشانی از سر دقت، مدارا، واقعنگری و بعضاً مصلحتاندیشی با مسائل مهم و مورد اختلاف تاریخ اسلام برخورد کرده و بهعنوان مورخی آگاه به زمان، رویکردی متفاوت از بیطرفی تا جهتگیری منطقی را در پیش گرفته است. درحالیکه کاشانی پیوسته از وجاهت عقیدتی و جایگاه سیاسی تشیع دفاع میکند، اما تعصب نمیورزد و درصدد جهتگیری علیه پیروان سنت برنمیآید. این مقاله، با درنظر داشتن چگونگی دفاع از تشیع در پرتو فضای گفتمانی عهد ایلخانان، بینش تاریخنگارانة کاشانی را در دو مبحث مرتبط به هم، یکی با عنوان مسائل مهم مورد اهتمام کاشانی در بررسی تاریخ اسلام و دیگری آسیبشناسی تفرقة امت اسلامی، بررسی خواهد نمود.
رسول عربخانی
چکیده
گسترش فعالیتهای شیعیان در عراق و سرایت این مذهب در میان عشایر سنیمذهب آنجا یکی از مهمترین مسائلی بود که ذهن دولتمردان عثمانی را در نیمة پایانی قرن نوزدهم، مصادف با دورة سلطنت عبدالحمید دوم (1876-1909) به خود مشغول میکرد. گزارشهای فراوانی – خواه واقعی، خواه غیر واقعی- که از سوی کارگزاران محلی ولایت بغداد در خصوص محذورات فرهنگی، سیاسی ...
بیشتر
گسترش فعالیتهای شیعیان در عراق و سرایت این مذهب در میان عشایر سنیمذهب آنجا یکی از مهمترین مسائلی بود که ذهن دولتمردان عثمانی را در نیمة پایانی قرن نوزدهم، مصادف با دورة سلطنت عبدالحمید دوم (1876-1909) به خود مشغول میکرد. گزارشهای فراوانی – خواه واقعی، خواه غیر واقعی- که از سوی کارگزاران محلی ولایت بغداد در خصوص محذورات فرهنگی، سیاسی و گسترش فعالیتهای شیعهگرایی به باب عالی ارسال میگشت، دولتمردان استانبول را به چارهجویی و ارائة برنامههای پیشگیرانه وادار میساخت. همجواری عراق با ایران به عنوان یگانه قدرت سیاسی شیعی و رقیب دیرینة امپراطوری عثمانی به همراه اهمیت جغرافیایی استراتژیک این سرزمین، مسئلة فعالیتهای شیعهگرایانة عراق را از پیچیدگیهای خاصی برخوردار میکرد. تعقیب سیاست اتحاد اسلام به عنوان محور سیاستهای داخلی و خارجی عبدالحمید دوم و نیز وجود اقلیتهای مذهبی مختلف نظیر شیعیان در درون مرزهای امپراطوری، عوامل دیگری بود که بر این پیچیدگیها میافزود. این مقاله بر آن است تا با بهرهگیری از منابع مستند تاریخی و به ویژه اسناد آرشیو عثمانی به بررسی ابعاد مسئلة گسترش تشیع پرداخته، ماهیت سیاستهای دولت عثمانی و نتایج آن را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد.