حمیدرضا پیغمبری
چکیده
هخامنشیان چه مناطقی از شبهجزیرۀ عربستان را تحتکنترل خود داشتند و نوع حاکمیت و شیوۀ ادارۀ آن مناطق چگونه بوده است؟ محققان دراینباره اختلافنظرهای فراوانی دارند. در پژوهش حاضر با مرور و بازبینی دیدگاههای پژوهشگران پیشین تلاش شده است که با توجه به شواهد و مدارک تاریخی و باستانشناختی جدید، خط مشی سیاسی و اداری هخامنشیـان ...
بیشتر
هخامنشیان چه مناطقی از شبهجزیرۀ عربستان را تحتکنترل خود داشتند و نوع حاکمیت و شیوۀ ادارۀ آن مناطق چگونه بوده است؟ محققان دراینباره اختلافنظرهای فراوانی دارند. در پژوهش حاضر با مرور و بازبینی دیدگاههای پژوهشگران پیشین تلاش شده است که با توجه به شواهد و مدارک تاریخی و باستانشناختی جدید، خط مشی سیاسی و اداری هخامنشیـان درخصوص این سرزمین روشن گردد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که چون بخشهای بزرگی از شبهجزیرۀ عربستان در این زمان تا اندازۀ زیادی ناشناخته و دور از دسترس بوده است، نباید آن را بهعنوان یک واحد جغرافیایی و سیاسی یکپارچه درنظر گرفت. چنین بهنظر میرسد که عربستان در دورۀ هخامنشیان به بخشهای مجزایی از نظر اداری و سیاسی تقسیم شده بود: ساتراپی اربایه از جنوب سوریه و بیابان نقب تا شمال حجاز را شامل میشد و برخی نواحی واقع در کرانههای جنوبی خلیج فارس مانند بحرین (تیلیمن) و عمان (مَک) هم واحدهای سیاسی مجزایی بهشمار میرفتند. هخامنشیان کرانههای جنوبی خلیج فارس را از طریق ساتراپیهای بابل و مکران (ساتراپی چهاردهم) اداره میکردند و مناطق مواصلاتی شمال و غرب عربستان را با پیمان اتحادی که با اتحادیۀ قیداری بسته بودند تحتنظارت داشتند. گسترش قناتها در عربستان و عایدات ناشی از جریان تجارت بخورات نشان میدهد که میان دو طرف روابطی دوسویه و سودمند وجود داشته است.
اسماعیل سنگاری؛ فرزاد رفیعی فر
چکیده
چامهها، مجموعهای از سرودههای پراکندۀ کوینتوس هوراتیوس فلاکیوس، نویسنده و شاعر رومی سدۀ نخست پیش از میلاد است که در چهار دفتر منتشر شده و مضامین گستردهای از روابط انسانی و موضوعات روزمرۀ زندگانی نویسنده تا وقایع تاریخی و مسائل روز آن روزگار را در بر میگیرد. در این میان اشکانیان به عنوان یکی از مهمترین همسایگان و رقبای ...
بیشتر
چامهها، مجموعهای از سرودههای پراکندۀ کوینتوس هوراتیوس فلاکیوس، نویسنده و شاعر رومی سدۀ نخست پیش از میلاد است که در چهار دفتر منتشر شده و مضامین گستردهای از روابط انسانی و موضوعات روزمرۀ زندگانی نویسنده تا وقایع تاریخی و مسائل روز آن روزگار را در بر میگیرد. در این میان اشکانیان به عنوان یکی از مهمترین همسایگان و رقبای امپراتوری روم و نیز هخامنشیان در جایگاه پیشینیان و اخلاف آنان در قطعـات مختلف این مجموعه مورد اشـاره قرار گرفتهاند. با توجه به کمبـود منابـع مکتوب در بخشهایی از تاریخ ایران باستان به ویژه در عصر اشکانیان که گاهگه محققان این حوزه را با مشکلات متعددی مواجه ساخته است، این اثر ادبی میتواند به عنوان منبعی برای استخراج اطلاعاتی در بابِ روابط خارجی شاهنشاهی اشکانی با امپراتوری روم و نیز شناختی عمیقتر از دیدگاهها و عقاید قشر فرهنگی جامعۀ رومی نسبت به ایرانیان باستان در دوران هخامنشیان مورد بهرهبرداری و پژوهش مورخان معاصر قرار گیرد. پژوهش حاضر بر آن است با بهرهگیری از شواهد مکتوب متون کهن بنیادین و به شیوۀ توصیفی تحلیلی، به بازخوانی چگونگی حضور ایرانیان باستان در چامههای هوراس و نیز سنجش و مقایسۀ انتقادی مطالب تاریخی مندرج در این اثر با سایر متون کهن تاریخی بنیادین دنیای باستان بپردازد.
بهرام روشن ضمیر؛ حسین بادامچی
چکیده
در حالی که بیش از هشتاد سال از چاپ مقالات و کتاب اومستد میگذرد، فرضیة مشهور او که بنا بر آن ادعای داریوش در سنگنبشتۀ بیستون، مبنی بر قتل بردیا به دست کمبوجیه و غصب پادشاهی از سوی مغی به نام گئومات، دروغ بوده است، نه کاملاً پذیرفته و نه رد شده است. در اینجا تلاش میشود الگوهای ادبی و سیاسی متداول در شرق نزدیک باستان در کتیبهنویسی ...
بیشتر
در حالی که بیش از هشتاد سال از چاپ مقالات و کتاب اومستد میگذرد، فرضیة مشهور او که بنا بر آن ادعای داریوش در سنگنبشتۀ بیستون، مبنی بر قتل بردیا به دست کمبوجیه و غصب پادشاهی از سوی مغی به نام گئومات، دروغ بوده است، نه کاملاً پذیرفته و نه رد شده است. در اینجا تلاش میشود الگوهای ادبی و سیاسی متداول در شرق نزدیک باستان در کتیبهنویسی و مقایسة آن با تاریخ یونانی برای راستیآزمایی ادعاهای داریوش و تردیدهای شکاکان بررسی شود. روش ما در اینجا بازشناسی احتمال تأثیر پروپاگاندای دولت هخامنشی بر تاریخنگاری یونانی و بررسی تأثیر مثبت یا منفی تناقضات و گزافههای موجود در تواریخ یونانی بر اعتبار گزارش بیستون است. بر پایۀ این پژوهش به نظر میرسد ایرادات منطقی ماجرا بیشتر به گزارشهای یونانی برمیگردد تا به بیستون. در مقام مقایسه نیز، روایت ایرانیِ ماجرا منطقیتر و پذیرفتنیتر به نظر میرسد. تناقض میان منابع یونانی و بیستون به جای آنکه کلیّت داستان را غیرتاریخی بشناساند، دلیلی است بر اینکه روایتهای یونانی، نتیجة پروپاگاندای دولتی نبود و یونانیان از منابعی پراکنده و مستقل بهره برده بودند. همچنین روشن گشت که سنگنبشتۀ بیستون را باید جلوهای از سنت ادبی و حماسی در ادامة الگوهای مذهبی ایرانی و سیاسی میانرودانی دانست.
روزبه زرین¬کوب؛ سهم¬الدین خزائی
چکیده
ارتباط زمینی میان ایران و مصر مدتها پیش از دورۀ هخامنشی برقرار بود. در زمینۀ برقراری ارتباط دریایی نیز پیش از دورۀ هخامنشی تلاشهایی توسط فراعنۀ مصر صورت گرفته، ولی به دلایل مختلفی این تلاشها ناکام مانده بود. با فتح مصر توسط کمبوجیه (529-522 ق.م)، در سال 525 ق.م این کشور تحت تابعیت شاهنشاهی هخامنشی درآمد. پس از مرگ کمبوجیه، داریوش ...
بیشتر
ارتباط زمینی میان ایران و مصر مدتها پیش از دورۀ هخامنشی برقرار بود. در زمینۀ برقراری ارتباط دریایی نیز پیش از دورۀ هخامنشی تلاشهایی توسط فراعنۀ مصر صورت گرفته، ولی به دلایل مختلفی این تلاشها ناکام مانده بود. با فتح مصر توسط کمبوجیه (529-522 ق.م)، در سال 525 ق.م این کشور تحت تابعیت شاهنشاهی هخامنشی درآمد. پس از مرگ کمبوجیه، داریوش اول (522-486 ق.م) با شکستدادن گومات مغ به پادشاهی رسید. داریوش با اطلاع از اقدامات انجام گرفته در زمینۀ حفر آبراهۀ سوئز در دوران قبل، تصمیم گرفت تا این کار بزرگ را به نتیجه برساند. وی با فراهمآوردن مقدمات لازم، کار نیمهتمام فراعنه را دنبال کرد و با جدیت تمام توانست طی مدت 10 سال حفر آبراهۀ سوئز را با موفقیت به انجام برساند. با حفر این آبراهه، دریای مدیترانه، دریای سرخ، خلیج فارس، دریای عمان و اقیانوس هند بههم متصل شدند و ارتباط دریایی میان مصر و ایران و هند برقرار شد. پس از افتتاح آبراهۀ سوئز، روابط بازرگانی بین سه کشور مزبور و همچنین مناطقی که بین آنها قرار داشت، گستردگی بیشتری پیدا کرد و آبراهۀ سوئز محل گذر کالاهای تجاری مناطق مختلف غرب به شرق شد.
روزبه زرینکوب؛ نعمتاله علیمحمدی
چکیده
پادشاهان هخامنشی بر بزرگترین امپراطوری عصر باستان حکمرانی میکردند و برای برقراری امنیت داخلی و همچنین حفظ مرزها و ثغور آن نیاز به امرا و والیانی داشتند تا آنان را در این امر مهم یاری دهند. بهطور معمول این امرا و حاکمان از میان طایفه یا خاندان هخامنشی انتخاب میشدند. ازجمله این مقامات، بسوس بود که از طرف شاه هخامنشی به مرزداری ...
بیشتر
پادشاهان هخامنشی بر بزرگترین امپراطوری عصر باستان حکمرانی میکردند و برای برقراری امنیت داخلی و همچنین حفظ مرزها و ثغور آن نیاز به امرا و والیانی داشتند تا آنان را در این امر مهم یاری دهند. بهطور معمول این امرا و حاکمان از میان طایفه یا خاندان هخامنشی انتخاب میشدند. ازجمله این مقامات، بسوس بود که از طرف شاه هخامنشی به مرزداری و والیگری باختر منصوب شد. با حمل? اسکندر به شرق، شهربان باختر، شاه هخامنشی (داریوش سوم) را از سمت خود برکنار کرد و به قتل رساند و پادشاهی خود را اعلام کرد. پادشاهی او بهسبب بیثباتی ساختار سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین بهدلیل سوءاستفاده از اعتماد اطرافیان، تکیهکردن بیشازحد به سپاه، برخورد خشن و نادرست با دوستان و زیردستان و عدم استفاد? درست از موقعیت استراتژیک در جنگ، برای مدتزمان زیادی دوام نیاورد و عاقبت با خیانت همراهانش دستگیر و بهدستور اسکندر در نزدیکی دامغان امروزی کشته شد. نوشتار حاضر بر آن است تا به بررسی تحولات اواخر عصر هخامنشی بپردازد و با طرح این سؤال که چه عوامل و انگیزههایی موجب شد تا بسوس در مرحلهای به اوج قدرت برسد و بعد از مدتی دولت او سقوط کند، جایگاه او را در این دوره مورد بررسی قرار دهد.
بررسی حاضر درصدد است با تکیه بر منابع، تحقیقات و پژوهشها، ضمن بررسی تحولات این دوره، ابهامات و پیچیدگیهای موجود را برطرف کند و پاسخی درست و بدون پیشداوری برای این مقوله ارائه دهد.