همکاران
منصور صفت گل
مقاله پژوهشی
فرج الله احمدی؛ آروین قائمیان
چکیده
بازی بزرگ روسیه و بریتانیا که از دهههای نخستین قرن نوزدهم آغاز شده بود، به رویارویی آن دو قدرت در ایران طی سالهای آغازین قرن بیستم منجر شد. رقابت روسیه و بریتانیا در ایران در شرایطی تشدید شد که پس از دور دوم جنگهای ایران و روسیه در قفقاز، اعادۀ حاکمیت تاریخی ایران بر هرات در دستور کار دولت ایران قرار گرفت؛ اقدامی که باعث نگرانی ...
بیشتر
بازی بزرگ روسیه و بریتانیا که از دهههای نخستین قرن نوزدهم آغاز شده بود، به رویارویی آن دو قدرت در ایران طی سالهای آغازین قرن بیستم منجر شد. رقابت روسیه و بریتانیا در ایران در شرایطی تشدید شد که پس از دور دوم جنگهای ایران و روسیه در قفقاز، اعادۀ حاکمیت تاریخی ایران بر هرات در دستور کار دولت ایران قرار گرفت؛ اقدامی که باعث نگرانی سیاستمداران بریتانیایی از بسط نفوذ روسیه در مرزهای غربی هند شد. در دهۀ 1830م (1245ق) تحرکات نظامی ایران در مرزهای شرقی که با حمایت روسیه همراه بود، به محاصرۀ هرات در 1837م (1252ق) منجر شد؛ اما باتوجهبه واکنش نظامی بریتانیا در خلیج فارس، عملیات نظامی محمدشاه قاجار به شکست انجامید. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در این بازی بزرگ، در شرایطی که حمایت روسیه از دربار ایران و محاصرۀ هرات ذهن سیاستمداران بریتانیایی را در کلکته و لندن به خود مشغول داشته بود، واکنش سریع و لشکرکشی بریتانیا به خلیج فارس، نتیجۀ کارزار در هرات را به نفع آن کشور رقم زد. از آن پس بود که موقعیت بریتانیا در افغانستانِ امروزی تثبیت شد. این مقاله برخلاف پژوهشهای دیگر که اغلب مسئلۀ هرات را در چارچوب روابط ایران و بریتانیا، ایران و روسیه و یا روابط ایران و امیرنشینهای افغان بررسی کردهاند، آن را در چارجوب بازی بزرگ روسیه و بریتانیا بررسی و تحلیل کرده است.
مقاله پژوهشی
احسان افکنده؛ فاطمه افشاری
چکیده
در بررسی سکههای نخستین اشکانیان، پژوهشگران بیشتر بر میراث یونانیمآبی و پارسی-هخامنشی بهعنوان عناصر مسلط تأکید میکنند و عناصر سکایی عموماً نادیده انگاشته میشوند. یکی از نقشمایههای این سکهها، سرپوش قائم نوکتیزی است که بر سر شاه قرار دارد. مسئلة اصلی پژوهش، بررسی خاستگاه سرپوش شاهان نخست اشکانی است که عموماً متأثر از ...
بیشتر
در بررسی سکههای نخستین اشکانیان، پژوهشگران بیشتر بر میراث یونانیمآبی و پارسی-هخامنشی بهعنوان عناصر مسلط تأکید میکنند و عناصر سکایی عموماً نادیده انگاشته میشوند. یکی از نقشمایههای این سکهها، سرپوش قائم نوکتیزی است که بر سر شاه قرار دارد. مسئلة اصلی پژوهش، بررسی خاستگاه سرپوش شاهان نخست اشکانی است که عموماً متأثر از سکههای شهربهای هخامنشی و فرهنگ پارسی انگاشته میشود. فرضیة این مقاله، احتمال سکاییبودن این سرپوش باتوجهبه خاستگاه سکایی اشکانیان است. مقالة حاضر بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی و مقایسة این سرپوش با نقشمایههای هخامنشی، سکایی و یونانی و توصیفات متون کلاسیک، به بررسی این خاستگاه بپردازد. مقایسة این سرپوشها با سرپوش شهربها، موارد نقشمایههای دورة هخامنشی و هنر یونانی کلاسیک نشان میدهد که این سرپوش برخلاف موارد پارسی که نرم و فاقد برجستگی هستند، شباهت چشمگیری با سرپوشهای بیابانگردان سکایی دارد که در هنر هخامنشی و یونانی بهصورت قائم به تصویر کشیده شدهاند؛ درنتیجه، میتوان گفت سرپوش نخستین اشکانیان گونهای از سرپوش ایستاده و نوکتیز سکایی است که مختص اپرنیها یا قبایل داهه بوده است. ردِّ پای سرپوش سکاها در متون کلاسیک نیز دیده میشود که از آن به نام کورباسیا یاد شده است. بررسی اصطلاحات سرپوشها در این متون نشان میدهد واژة کورباسیا که در آغاز تنها مختص سرپوش سکاها بوده است، بعدها با سرپوش بلند و دندانهدار پارسی مختص شاه بزرگ هخامنشی خلط شده و این دو، همسان پنداشته شدهاند. گذشته از ارتفاع سرپوشها، ظاهراً آنچه به این همسانانگاری کمک کرده است، وجود محافظ گردن در هر دو سرپوش بوده است.
مقاله پژوهشی
پدرام جم
چکیده
رابطة دین و دولت، موضوعی مهم در تحقیقات مربوط به سازوکار شاهنشاهی ساسانی است و رویکرد ساسانیان به دین زرتشتی و ارتباط آنها با روحانیان این دین، اهمیت بسزایی در پژوهشهای تاریخ ساسانی دارد. در 150 سال اخیر، شماری از محققان با استناد به گزارشی از طبری دربارة ساسان و فعالیت او در آتشکدة اناهید اصطخر، او را صاحبِ منصبی دینی چون موبد، هیربد ...
بیشتر
رابطة دین و دولت، موضوعی مهم در تحقیقات مربوط به سازوکار شاهنشاهی ساسانی است و رویکرد ساسانیان به دین زرتشتی و ارتباط آنها با روحانیان این دین، اهمیت بسزایی در پژوهشهای تاریخ ساسانی دارد. در 150 سال اخیر، شماری از محققان با استناد به گزارشی از طبری دربارة ساسان و فعالیت او در آتشکدة اناهید اصطخر، او را صاحبِ منصبی دینی چون موبد، هیربد یا نگاهبان آتشکده تصور کرده و ساسانیان را از تباری روحانی دانستهاند. برخی محققان از این هم فراتر رفته و کامیابی ساسانیان در غلبه بر اشکانیان را نتیجة رویکرد دینی جدید اردشیر بابکان، مؤسس سلسلة ساسانی، و توجه و گرویدن هواداران پرشور و متعصب زرتشتی به او پنداشتهاند. گزارش آگاثیاس دربارة اردشیر بابکان هم دستاویز دیگری برای شماری از پژوهشگران در روحانیدانستن او بوده است. این تحقیق با بررسی دوبارة گزارش طبری و سنجش آن با مدارک حقوقی زرتشتیِ دورة ساسانی، نشان میدهد که منصب ساسان در آتشکدة اناهید منصبی دینی نبوده است. همچنین این تحقیق گزارش آگاثیاس دربارة اردشیر را با شواهد دیگر میسنجد و نشان میدهد که این گزارش هم مطلبی دربارۀ روحانیبودن او ندارد. مقایسة این گزارشها و شواهد و روایتهای دیگر، خاستگاه روحانی ساسانیان را نفی میکند و بر پیوند آنها با اشراف محلی فارس صحه میگذارد.
مقاله پژوهشی
مجتبی تبریزنیاتبریزی؛ عبدالرسول خیراندیش
چکیده
عنوان «توپچیباشی» به معنی سرکردۀ توپچیان و فرماندۀ توپخانه، با رواج کاربرد سلاح آتشین توپ، تقریباً از اوایل عهد صفویه رواج یافت. در نخستین اشارهها به این مقام در دورۀ شاهتهماسب اول، توپچیباشی استاد فنسالاری است که دو مهارت «توپریزی» و «توپاندازی» را توأمان داراست. ازآنجاکه سلاح توپ اساساً در اختیار دولت مرکزی بود، ...
بیشتر
عنوان «توپچیباشی» به معنی سرکردۀ توپچیان و فرماندۀ توپخانه، با رواج کاربرد سلاح آتشین توپ، تقریباً از اوایل عهد صفویه رواج یافت. در نخستین اشارهها به این مقام در دورۀ شاهتهماسب اول، توپچیباشی استاد فنسالاری است که دو مهارت «توپریزی» و «توپاندازی» را توأمان داراست. ازآنجاکه سلاح توپ اساساً در اختیار دولت مرکزی بود، طولی نکشید که توپچیباشی در سلک امرا و مقربان درگاه درآمد. با اصلاحات نظامی شاهعباس اول، توپچیباشی با حفظ دو مهارت پیشگفته، در سلسلهمراتب نظامی صاحب موقعیت شد و در زمرۀ امرای قشون قرار گرفت. پس از دو جنگ مهمّ ایروان (1045ق/1635م) و قندهار (1058ق/1648م) که در هردو، توپخانه عامل اصلی پیروزی شد، جایگاه توپخانه بسیار ارتقاء یافت؛ بهنحویکه منصب توپچیباشی و یگان منظم توپخانه، برای نخستینبار درست بعد از جنگهای قندهار، در سال 1064ق/ 1654م. رسمیت یافت. از آن پس تا پایان عصر صفوی، توپچیباشی صاحبمنصبی نظامی بود که وظیفۀ فرماندهی یگان توپخانه را در میدان جنگ برعهده داشت و در کنار قورچیباشی، قوللرآقاسی و تفنگچیآقاسی، اما پایینتر از آنها، ارکان اربعۀ ارتش حاضرالرکابِ (ثابت) مشاهرهبگیر (حقوقبگیر) را تشکیل میدادند. مقالة حاضر با روش توصیفی- تحلیلی میکوشد روند پیدایش منصب «توپچیباشی» را همپای رواج کاربرد توپ در ارتش عصر صفوی، در سیری دویستساله شناسایی کند و وظایف و جایگاه او را در سلسلهمراتب نظامیِ آن عصر روشن سازد.
مقاله پژوهشی
مجتبی زروانی؛ رضا طاهری
چکیده
کشمکش میان عقل و دین در تاریخ میانۀ ایران، جریانی دامنهدار و متأثر از انباشتههای علمی و فکری مسلمانان در قرون نخستین اسلامی است. عقل و دین صرفنظر از اشتراکاتشان، عمدتاً دو نیروی متخالف شناخته میشوند؛ بهطوریکه استقرار و تداوم یکی از آنها معمولاً اسباب ضعف و رکود دیگری را رقم میزند. علوم عقلی و علوم دینی، هرکدام تحت شرایط ...
بیشتر
کشمکش میان عقل و دین در تاریخ میانۀ ایران، جریانی دامنهدار و متأثر از انباشتههای علمی و فکری مسلمانان در قرون نخستین اسلامی است. عقل و دین صرفنظر از اشتراکاتشان، عمدتاً دو نیروی متخالف شناخته میشوند؛ بهطوریکه استقرار و تداوم یکی از آنها معمولاً اسباب ضعف و رکود دیگری را رقم میزند. علوم عقلی و علوم دینی، هرکدام تحت شرایط تاریخی خاصّ خود رو به رشد یا ضعف بودهاند. از نقطۀ آغازین اسلام و استحکام تدریجی آن، دستاورد عقول نیز به رشد فزایندهای از تکامل رسیده است. این تکامل، نه به معنای مصالحه و توافق عقل و شرع و نه به معنای مخالفت مطلق و یکجانبه با یکدیگر است؛ بلکه بهمثابۀ روندی برتریجویانه ناشی از شرایط تاریخی و وضعیت تکاملی عقلانیت و دیانت است. قرنهای پنجم و ششم آکنده از کشمکش و منازعات دین و عقل است؛ بهطوریکه بازتاب آن در رسالههای غزالی و ردیّههای ابنرشد بر او، گواه این موضوع است. بررسی منازعۀ ابنرشد و غزالی ورای موضوعات انتزاعی آن، به درک عمیق از شرایط تاریخی عقل و دین در تاریخ اسلام یاری میرساند. این معارضه درحقیقت محصول رشد نظام عقلانی بهمثابۀ علل ساختاری آن است و شرایط اجتماعی و سیاسی نیز بهمنزلۀ علت فوری و مُعدۀ این نزاع تلقی میشود.
مقاله پژوهشی
ابوطالب سلطانیان
چکیده
جنبش جنگل در سالهای پایانی جنگ جهانی یکم (1914-18م/1333-37ق) با قشون انگلیس درگیر جنگهایی شد که زمینهها و علل وقوع آن به تحولات نظامی قفقاز بازمیگشت؛ زیرا در آن زمان، قشون انگلیس ناگزیر بود که خود را بهسرعت از خطۀ گیلان به آن منطقه برساند، اما عبور این قشون از گیلان با مخالفت جنبش جنگل روبهرو شد که درنهایت به جنگ بین دو طرف انجامید. ...
بیشتر
جنبش جنگل در سالهای پایانی جنگ جهانی یکم (1914-18م/1333-37ق) با قشون انگلیس درگیر جنگهایی شد که زمینهها و علل وقوع آن به تحولات نظامی قفقاز بازمیگشت؛ زیرا در آن زمان، قشون انگلیس ناگزیر بود که خود را بهسرعت از خطۀ گیلان به آن منطقه برساند، اما عبور این قشون از گیلان با مخالفت جنبش جنگل روبهرو شد که درنهایت به جنگ بین دو طرف انجامید. نبرد جنبش جنگل با قشون نیرومند انگلیس، ازجمله رویدادهای مهم و سرنوشتساز برای این جنبش بهشمارمیرفت؛ زیرا تأثیرات عمیقی بر آینده و بقاء آن داشت؛ ازاینرو، بررسی تاکتیکهای این جنبش در مقابله با قشون انگلیس و ارزیابی پیامدهای این تاکتیکها، از اهمیت بسیاری برخوردار است. برایناساس، پرسش اصلی این است که جنبش جنگل برای مقابله و جنگ با قوای انگلیس چه تاکتیکهایی را بهکاربست و این روشها چه نتایج و پیامدهایی برای جنبش داشته است؟ بهطورکلی، چهار تاکتیک مختلف در رویارویی جنگلیها با نیروهای انگلیس قابل تشخیص و تفکیک است: 1- تاکتیک جنگهای منظم و کلاسیک؛ 2- تاکتیک جنگهای چریکی و نامنظم؛ 3- تاکتیک جنگ شهری؛ 4- تاکتیک صلح. بررسی این روشها نشان میدهد که بهجز تاکتیک جنگهای نامنظم (چریکی) که تا اندازهای موفق بود، دیگر روشها، به دلیل کاستیهایی که داشتند، نهتنها دستاوردی برای جنبش نداشت، بلکه درمجموع تأثیرات منفی بسیاری بر سرنوشت این جنبش گذاشت.
مقاله پژوهشی
علیرضا سلیمان زاده
چکیده
مطالعه دربارۀ تاریخ شاهنشاهی هخامنشی پس از مرگ بنیانگذار آن طیّ دو قرن، حاکی از آن است که آنها پس از هرسال ناآرامی خشونتآمیز تنها بهطور متوسط چند سالِ مسالمتآمیز را پشت سر گذاشتهاند که نیازمند آسیبشناسی دقیقتر از زوایای متفاوتی است. هنگامی که مصریان از مرگ خشایارشا و از کشمکشی که بر سر جانشینی او درگرفته بود، آگاهی یافتند؛ ...
بیشتر
مطالعه دربارۀ تاریخ شاهنشاهی هخامنشی پس از مرگ بنیانگذار آن طیّ دو قرن، حاکی از آن است که آنها پس از هرسال ناآرامی خشونتآمیز تنها بهطور متوسط چند سالِ مسالمتآمیز را پشت سر گذاشتهاند که نیازمند آسیبشناسی دقیقتر از زوایای متفاوتی است. هنگامی که مصریان از مرگ خشایارشا و از کشمکشی که بر سر جانشینی او درگرفته بود، آگاهی یافتند؛ تصمیم گرفتند تا برای استقلال خویش بجنگند. از مطالعۀ منابع باستانی چنین برمیآید که شورش مصر در قیاس با عصیانهای پیشین، بیشترین آسیبها را بر پیکرۀ شاهنشاهی هخامنشی وارد کرده است. انگیزه و هدف تحقیق حاضر، آسیبشناسی طغیان مصر درجهت شناسایی ماهیت آن، کشف عوامل و متغیرهای مؤثر در روند ایجاد ثبات و بیثباتی، نحوۀ همگرایی یا واگرایی در ساتراپی مصر دورۀ هخامنشی است؛ مطلبی که در تحقیقات پیشین توجه چندانی بدان نشان داده نشده است. تحقیق ازنظر روش و ماهیت، بهصورت توصیفی-تحلیلی انجام شده است. مستندات موجود در پژوهش بهصورت کتابخانهای گردآوری و ارزیابی شدهاند. دستاورد یا نتیجۀ کلی پژوهش حاضر، حاکی از آن است که نوعی بیثباتی سیاسی در ساتراپی مصر وجود داشته که در عامترین مفهوم آن، عبارت از ناپایداری قدرت سیاسی مستقر و جابهجایی موقتی مناصب بازیگران سیاسی بوده است.
مقاله پژوهشی
عمادالدّین شیخ الحکمایی؛ رامینا رضوان
چکیده
نامشناسی (Onomastics)، دانش مطالعة نامهاست از هر نوع و در هر دورة تاریخی که باشند. هدف این دانش، اسامی خاص و در واقع هرچیزی است که نامی بر آن تعلق گیرد. موضوع این دانش میتواند حوزههای گوناگون با اهداف گستردة پژوهشی باشد. هدف از نگارش این مقاله تبیین جنبههای گوناگون نامشناسی و بیان دانشهای مرتبط با آن و همچنین توضیح ضرورت ...
بیشتر
نامشناسی (Onomastics)، دانش مطالعة نامهاست از هر نوع و در هر دورة تاریخی که باشند. هدف این دانش، اسامی خاص و در واقع هرچیزی است که نامی بر آن تعلق گیرد. موضوع این دانش میتواند حوزههای گوناگون با اهداف گستردة پژوهشی باشد. هدف از نگارش این مقاله تبیین جنبههای گوناگون نامشناسی و بیان دانشهای مرتبط با آن و همچنین توضیح ضرورت پرداختن به این دانش است. نشاندادن پیشینة توجه به این موضوع بهصورت مستقیم و غیرمستقیم و روشنساختن جایگاه این دانش در مطالعات علمی ایران، هدف دیگر نگارش این مقاله است. ازآنجاکه شیوة نامگذاری با جغرافیا، زبان، دین و زمان تغییر میکند، بررسی روند این تغییرات در زمانها و مکانهای گوناگون میتواند در مسائل مختلف کارگشا باشد. درحقیقت آنچه سبب اهمیت «اسامی خاص» میشود، کارکردهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، تاریخی، زبانشناسی، سندشناسی، باستانشناسی و شاخههای بسیار دیگر است که میتواند نتایج مهم و کاربردی ازجمله روشنشدن علت تغییر نامهای افراد و اماکن در دورههای تاریخی مختلف و همچنین میزان نفوذ زبانهای گوناگون در جغرافیایی خاص و بسیاری نتایج دیگر را بهدستدهد. همچنین نامشناسی در ایران نیازمند پژوهشهای بیشتر در شاخههای گوناگون است؛ چراکه بیشتر تحقیقات نامشناسی انجامشده دربارۀ اسامی ایران اسلامی به دورة معاصر اختصاص دارد و به پیش از این دوره، کمتر توجه شده است.
مقاله پژوهشی
کلثوم غضنفری؛ سروش شریفیان
چکیده
بازنگرى در عرصۀ سالشمارى و تبارشناسى اشکانى، محور اصلى پژوهشهاى فرهاد آثار در سالهاى اخیر بوده است؛ اما سیمونتا مهمترین ایرادات را به طرح پیشنهادى وى وارد کرد، لیکن سیمونتا خود نیز در آخرین دیدگاههای خویش، به چندین مؤلفۀ کلیدی سکهشناختی و سالشمارانه توجه نکرده است؛ درنتیجه سالشمارى پیشنهادی او با توالى تثبیتشده از ...
بیشتر
بازنگرى در عرصۀ سالشمارى و تبارشناسى اشکانى، محور اصلى پژوهشهاى فرهاد آثار در سالهاى اخیر بوده است؛ اما سیمونتا مهمترین ایرادات را به طرح پیشنهادى وى وارد کرد، لیکن سیمونتا خود نیز در آخرین دیدگاههای خویش، به چندین مؤلفۀ کلیدی سکهشناختی و سالشمارانه توجه نکرده است؛ درنتیجه سالشمارى پیشنهادی او با توالى تثبیتشده از سوی سلوود- مارکهولم در تعارض قرار میگیرد. سلوود و مارکهولم پیشتر با دقت بسیار، توالی درهمها و چهاردرهمیهای «عصر تاریک» اشکانی را مشخص کردهاند و هرچند طرح پیشنهادی آن دو نیز دچار نواقصی عمدتاً جزئی است، کمترین تباین ممکن را با منابع بهدستآمده از عصر تاریک اشکانی دارد. پژوهش حاضر در پی آن است تا با مقایسۀ توالیهای پیشنهادی سیمونتا و فرهاد آثار، به این پرسش پاسخ دهد که با اتکا به مجموعههایی که تاکنون یافت شدهاند، کدام توالی پیشنهادی صحت دارد و چگونه میتوان آن را اثبات کرد؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که ناسازگاری چشمگیری در دیدگاههای سیمونتا در تعریف سکههای «ترکیبی» او وجود دارد. دیدگاههاى وى در این زمینه با شواهد تاریخى و سکهشناختی موجود تعارض دارند. مىدانیم که قالبهای معاصر یا تقریباً معاصر، گهگاه و احتمالاً فقط به اشتباه مزدوج میشدهاند و همچنین سکههای ترکیبی همواره محصول مزدوجشدن قالبهای کهنه و نو نیستند. علاوهبراین، سیمونتا شرایط سیاسی در چند ماه آغازین سلطنت ارد یکم را نیز نادیده میگیرد. توالی پیشنهادى آثار به پیروی از طرح سلوود- مارکهولم براى سکهها، با شواهد بازمانده از عصر تاریک سازگاری بیشتری دارد. نتیجهگیریهای سیمونتا باید با احتیاط تلقی شوند و کسانی که میخواهند از آنها در مطالعات آینده استفاده کنند، لازم است از صحت و اعتبارشان اطمینان یابند.
مقاله پژوهشی
یزدان فرخی
چکیده
مثنوی معنوی مولانا جلالالدین بلخی گذشته از جنبههای مشهور شاعرانه و عارفانۀ آن، مانند هر متن دیگر، جنبههایی دارد که بیانکنندۀ زمانه و روزگارِ زیستۀ آفرینشگر آن است و عوامل مؤثر و تحولسازی از آن روزگار، بافت و ساختار روایی و عناصر داستانی آن را تحتتأثیر قرار داده است. از این دیدگاه میتوان مثنوی معنوی را متنی تاریخی بهشمارآورد ...
بیشتر
مثنوی معنوی مولانا جلالالدین بلخی گذشته از جنبههای مشهور شاعرانه و عارفانۀ آن، مانند هر متن دیگر، جنبههایی دارد که بیانکنندۀ زمانه و روزگارِ زیستۀ آفرینشگر آن است و عوامل مؤثر و تحولسازی از آن روزگار، بافت و ساختار روایی و عناصر داستانی آن را تحتتأثیر قرار داده است. از این دیدگاه میتوان مثنوی معنوی را متنی تاریخی بهشمارآورد که پژوهشگر تاریخ با تفسیر عناصر آن میتواند جنبههایی از زوایای تاریخی آن را روشن کند. داستان «محتسب تبریز» در مثنوی معنوی ازجمله داستانهایی است که بهنظرمیرسد مولانا بخشی از اندیشه و دیدگاههایش را در پیوند با تحولات زمانۀ خود در آن بازتاب داده است. این عناصر داستانی کداماند و با کدام رویدادهای تاریخی از آن روزگار در پیوند است؟ این پژوهش نشان میدهد دگرگونی در شخصیت داستانی محتسب در مثنوی معنوی، دگرگونی در صحنه و مکان رویدادن داستان و برخی ملاحظات دیگر با رویدادهای تاریخی چون برچیدهشدن نهاد حسبه، مرکزیتیافتن سیاسی تبریز در امپراتوری مغول و ایلخانی از یکسو و جایگاه تاریخی عمر، خلیفۀ دوم در امور حسبه و دلبستگی مولانا به شخصیت او از سوی دیگر پیوند داشته و در بازآفرینی دوبارۀ این داستان کهن به دست مولانا تأثیرگذار بوده است و مولانا داستان خود را به این معنی، به داستانی تبدیل کرده است که میتواند متضمن معنای تاریخی باشد.
مقاله پژوهشی
علی کالیراد
چکیده
شهر ولادیقفقاز که طی فرآیند استیلای روسیۀ تزاری بر منطقۀ قفقاز در اواخر قرن هجدهم میلادی بنیان نهاده شد، بهتدریج بهصورت یکی از اهداف مهاجرت، از داخل و خارج امپراتوری روسیه درآمد. این شهر، بهویژه از نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی، یکی از مقاصد مهاجرت دائمی و موقت ایرانیان در قلمرو روسیه بود. با افزایش جمعیت ایرانیان در ولادیقفقاز ...
بیشتر
شهر ولادیقفقاز که طی فرآیند استیلای روسیۀ تزاری بر منطقۀ قفقاز در اواخر قرن هجدهم میلادی بنیان نهاده شد، بهتدریج بهصورت یکی از اهداف مهاجرت، از داخل و خارج امپراتوری روسیه درآمد. این شهر، بهویژه از نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی، یکی از مقاصد مهاجرت دائمی و موقت ایرانیان در قلمرو روسیه بود. با افزایش جمعیت ایرانیان در ولادیقفقاز و مناطق پیرامون آن، نمایندگی کنسولی ایران در 1315ق/1897م، در آنجا تأسیس شد. مقالۀ حاضر کوشیده است تا برپایۀ اسناد بهجامانده از نمایندگی ایران در ولادیقفقاز، موجود در آرشیو وزارت خارجۀ جمهوری اسلامی ایران، تصویری کلی از حضور و فعالیت کارگزاران دولتی و مهاجران ایرانی مقیم این شهر، از زمان تأسیس نمایندگی دولت ایران در ولادیقفقاز تا فروپاشی امپراتوری تزاری و وقوع جنگهای داخلی در روسیه ارائه کند. این اسناد، منبع ارزشمندی برای آگاهی از ابعاد مختلف حیات ایرانیان مقیم ولادیقفقاز و چالشهای پیش روی کارگزاران نمایندگی است. نمایندگی دولت ایران بهواسطۀ اقداماتش در ایجاد و حفظ مسجد شیعیان (ایرانیان)، مدرسۀ نوروز و انجمن همت، نقشی مهم در ایجاد همبستگی میان اعضای جامعۀ ایرانی شهر داشت و در مقاطع و موقعیتهای مختلف به صیانت از حقوق اتباع ایران پرداخت. درعینحال، عدم توازن در روابط ایران و روسیه، خصومتها و رقابتهای شخصی و محفلی میان اجزای مختلف وزارت خارجه و وجود بینظمیها و بیانضباطیهای مالی، مانعی جدی در ارتقای عملکرد نمایندگی ایران در ولادیقفقاز بود.
مقاله پژوهشی
علی مشهدی رفیع؛ محمدباقر وثوقی
چکیده
نظام سیاسی صفویه مانند بسیاری از نظامهای حکومتی خاندانی در تاریخ ایران از نوع پدرمیراثی-دیوانسالارانه بهشمارمیرود؛ زیرا هم دارای وجه پدرمیراثی و هم دارای وجه دیوانسالارانه است. اگرچه در نگاه نخست، چنین نظامهای سلطنتی بیش از هرچیز از نوع سلطنت مطلقه بهنظرمیرسند که تمامی تصمیمات از بالاترین نقطۀ هرم قدرت سرچشمه میگیرد، ...
بیشتر
نظام سیاسی صفویه مانند بسیاری از نظامهای حکومتی خاندانی در تاریخ ایران از نوع پدرمیراثی-دیوانسالارانه بهشمارمیرود؛ زیرا هم دارای وجه پدرمیراثی و هم دارای وجه دیوانسالارانه است. اگرچه در نگاه نخست، چنین نظامهای سلطنتی بیش از هرچیز از نوع سلطنت مطلقه بهنظرمیرسند که تمامی تصمیمات از بالاترین نقطۀ هرم قدرت سرچشمه میگیرد، اما بهجهت وجود وجه دیوانسالارانه در آنها، گروهها یا مجالس مشورتی نیز مجال بروز مییابند. درحقیقت گرچه در ظاهر، این هرم قدرت است که تعیینکنندۀ همه چیز است، اما در لایههای درونی نظام تصمیمگیری، با نهادهایی تصمیمساز روبهرو میشویم که تصمیمات از آنها سرچشمه میگیرد و پس از طی روندهای معمولِ تأیید و تصحیح در نظامهای دیوانسالاری، از ناحیۀ رأس هرم قدرت یا صاحبمنصبان عالیرتبه صادر میشود؛ ازاینرو باتوجهبه بسامد فراوان بهکارگیری اصطلاح «مجلس بهشتآیین» در متون تاریخیِ عصر صفوی و تعدد کاربرد این اصطلاح که در منابع این دورۀ تاریخی برای نامیدن نوع خاصی از گردهماییهای درباری بهکاررفته است، بهنظرمیرسد شواهد اولیه مبنی بر وجود مجلسی مشورتی یا مجمع درباری در قالب این گردهمایی وجود دارد. در این مقاله بر آنیم تا در ابتدا با کنار هم نهادن بخشی از شواهد و مستندات تاریخی، وجود نوعی از مجالس مشورتی درباری را در قالب مجلس بهشتآیین در دورۀ صفوی نشان دهیم و سپس با استفاده از روایتها و گزارشهای تاریخی، تصویر روشنی از جایگاه و کارکردهای آن در نظام تصمیمگیری دربار صفوی ترسیم کنیم.