مقاله پژوهشی
غلامرضا امیرخانی
چکیده
در سالهای آغازین قرن بیستم میلادی، بوشهر به عنوان مهمترین بندر ایرانی در ساحل خلیج فارس مطرح بود. به همین دلیل، گمرک این شهر نزد زمامداران قاجار اهمیت بالایی داشت و توجه خاصی به آن صورت میگرفت. حضور استعماری و قدرتمندانۀ عمال و کارگزاران بریتانیا در خلیج فارس و حساسیت ایشان نسبت به این بندر و استقرار کنسولگری چند کشور اروپایی، این ...
بیشتر
در سالهای آغازین قرن بیستم میلادی، بوشهر به عنوان مهمترین بندر ایرانی در ساحل خلیج فارس مطرح بود. به همین دلیل، گمرک این شهر نزد زمامداران قاجار اهمیت بالایی داشت و توجه خاصی به آن صورت میگرفت. حضور استعماری و قدرتمندانۀ عمال و کارگزاران بریتانیا در خلیج فارس و حساسیت ایشان نسبت به این بندر و استقرار کنسولگری چند کشور اروپایی، این اهمیت را دوچندان ساخته بود. این شرایط سبب شد پس از حضور ژورف نوز در تشکیلات مالی ایران و تقاضای وی مبنی بر اعزام کارشناسان دیگری از کشور بلژیک، چند تن از اتباع این کشور به منظور مدیریت گمرکات جنوب، عازم بوشهر شوند. از جمله این افراد، شخصی به نام لامبرت مولیتور بود که همراه دو برادرش، آگوست و کامیل وارد ایران شده بودند. یادداشتهای منتشرنشده لامبرت مولیتور، آگاهیهای تازهای را دربارۀ اوضاع بوشهر و سایر گمرکات جنوب در اختیار محققان قرار میدهد. پژوهش حاضر بر اساس این یادداشتها، ضمن بررسی اوضاع گمرک بوشهر، به تلاشها و چالشهای پیش روی دستاندرکاران گمرک به عنوان نهادی نوپا و متحولشده و ارزیابی کارنامۀ مستشاران بلژیکی در این موضوع میپردازد. این تحول پس از صدور فرمان مظفرالدینشاه دال بر منسوخشدن رسم اجارۀ گمرکهای ایران رخ داده بود. عدم تمکین برخی حکام محلی و مقاومت در برابر اجرای قانون جدید، قاچاق گستردۀ کالا و خصوصاً اسلحه، نبود امکانات مناسب و نهایتاً گستردگی مناطق و بنادر ساحلی خلیج فارس از بندر محمره (خرمشهر) تا کرانههای دریای عمان؛ از جمله مشکلات پیش روی لامبرت مولیتور و دیگر همکاران بلژیکی و ایرانی او بهشمار میرفت. بهرغم پارهای از انتقادات نسبت به عملکرد بلژیکیها در ایران، افزایش درآمد گمرک و پیدایش ساختار جدید و منظم برای آن از جمله دستاوردهای مولیتور و هموطنانش بود. هر چند که این گروه در آموزش کارشناسان ایرانی چندان موفقیتی حاصل نکردند.
مقاله پژوهشی
حمیدرضا پیغمبری
چکیده
هخامنشیان چه مناطقی از شبهجزیرۀ عربستان را تحتکنترل خود داشتند و نوع حاکمیت و شیوۀ ادارۀ آن مناطق چگونه بوده است؟ محققان دراینباره اختلافنظرهای فراوانی دارند. در پژوهش حاضر با مرور و بازبینی دیدگاههای پژوهشگران پیشین تلاش شده است که با توجه به شواهد و مدارک تاریخی و باستانشناختی جدید، خط مشی سیاسی و اداری هخامنشیـان ...
بیشتر
هخامنشیان چه مناطقی از شبهجزیرۀ عربستان را تحتکنترل خود داشتند و نوع حاکمیت و شیوۀ ادارۀ آن مناطق چگونه بوده است؟ محققان دراینباره اختلافنظرهای فراوانی دارند. در پژوهش حاضر با مرور و بازبینی دیدگاههای پژوهشگران پیشین تلاش شده است که با توجه به شواهد و مدارک تاریخی و باستانشناختی جدید، خط مشی سیاسی و اداری هخامنشیـان درخصوص این سرزمین روشن گردد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که چون بخشهای بزرگی از شبهجزیرۀ عربستان در این زمان تا اندازۀ زیادی ناشناخته و دور از دسترس بوده است، نباید آن را بهعنوان یک واحد جغرافیایی و سیاسی یکپارچه درنظر گرفت. چنین بهنظر میرسد که عربستان در دورۀ هخامنشیان به بخشهای مجزایی از نظر اداری و سیاسی تقسیم شده بود: ساتراپی اربایه از جنوب سوریه و بیابان نقب تا شمال حجاز را شامل میشد و برخی نواحی واقع در کرانههای جنوبی خلیج فارس مانند بحرین (تیلیمن) و عمان (مَک) هم واحدهای سیاسی مجزایی بهشمار میرفتند. هخامنشیان کرانههای جنوبی خلیج فارس را از طریق ساتراپیهای بابل و مکران (ساتراپی چهاردهم) اداره میکردند و مناطق مواصلاتی شمال و غرب عربستان را با پیمان اتحادی که با اتحادیۀ قیداری بسته بودند تحتنظارت داشتند. گسترش قناتها در عربستان و عایدات ناشی از جریان تجارت بخورات نشان میدهد که میان دو طرف روابطی دوسویه و سودمند وجود داشته است.
مقاله پژوهشی
رویا دیجو؛ مصطفی ده پهلوان؛ کمال الدین نیکنامی
چکیده
مصر، سرزمین انجیـل، از زمان مسیح پذیرای یک فرقة اقلیـت موسوم به قبط گردیـد. حضوری طولانیمدت، اما در شرایطی که بهنظر، هیچگاه در کمال مطلوب نبود. لذا تناقضات، جملگی تفکر محتاطانه به همراه اشتیاق افراطی برای شهادت، ایمان مذهبی، سلسلهمراتب روحانیت، گرایش به سمت رهبانیت به عنوان شکلی از زندگی دینی درخور ملاحظه قرار میگیرد. ...
بیشتر
مصر، سرزمین انجیـل، از زمان مسیح پذیرای یک فرقة اقلیـت موسوم به قبط گردیـد. حضوری طولانیمدت، اما در شرایطی که بهنظر، هیچگاه در کمال مطلوب نبود. لذا تناقضات، جملگی تفکر محتاطانه به همراه اشتیاق افراطی برای شهادت، ایمان مذهبی، سلسلهمراتب روحانیت، گرایش به سمت رهبانیت به عنوان شکلی از زندگی دینی درخور ملاحظه قرار میگیرد. در اینضمن، یقین میدانیم که اختلاف و انشعاب اصلی در کالسدون بهوقوع پیوست و با برانگیختهشدن شور و هیجان ملی مصادف شد؛ استقلالی که توجه را به سوی بیزانتیوم پایتخت سیاسی جهان مسیحی معطوف داشت. نوشتار حاضر ضمن پرداختن به اهمّ مباحث مطرحشده به روش و رویکردی توصیفی تحلیلی در پی تببین علل و جهات دگرگونی حاصل آمده در بستر مسیحیت، خاصه در جامعۀ قبطی مصر میباشد. جماعتی که، از درون تلاطمات عصری انباشته از هیجانات سیاسی و دینی سر برکشید و با رویای آزادی و محتمل تلخکامی از ضربة جهاد اسلامی بار دیگر با دشواری روبرو شد. نتایج ما را مجاز به این تصور میدارد که مسیر یا انگیزة این جریان هر چه باشد؛ زمینة سیاسی در این دوران نقشی بهمراتب مهمتر از مذهب ایفا کرد و در منتهای امر پیوستگی و اتحاد قبطها در برابر امپراتوری و نمایندگان اعم از مذهبی و غیر مذهبی را منجر شد.
مقاله پژوهشی
ایرج رضائی؛ سجاد علی بیگی
چکیده
از قرن سوم تا هفتم هجری، برخی جغرافیدانان قرون نخستین و میانی دورۀ اسلامی در تألیفات خود از یک جاینام با عناوین نزدیک به هم چون ماذرواستان، ماذروستان و مایذرواستان یاد کردهاند که جملگی به یک مکان یا محدودۀ جغرافیایی واقع در امتداد راه خراسان بزرگ اشاره دارند. پژوهشگران مختلف برای مکانیابی ماذروستان، گزینههای متفاوتی ...
بیشتر
از قرن سوم تا هفتم هجری، برخی جغرافیدانان قرون نخستین و میانی دورۀ اسلامی در تألیفات خود از یک جاینام با عناوین نزدیک به هم چون ماذرواستان، ماذروستان و مایذرواستان یاد کردهاند که جملگی به یک مکان یا محدودۀ جغرافیایی واقع در امتداد راه خراسان بزرگ اشاره دارند. پژوهشگران مختلف برای مکانیابی ماذروستان، گزینههای متفاوتی چون، طاق گرا، قلعۀ یزدگرد، بنای سرخهدیزه، مسیر گیلانغرب و دشت ایوانغرب پیشنهاد کردهاند. ازاینرو این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که جاینام ماذروستان در متون دورۀ اسلامی با کدام منطقه یا محوطۀ باستانی قابل انطباق است. نگارندگان بهاستناد چند سرنخ مهم تاریخی و جغرافیایی که شواهد باستانشناسی و زبانشناسی نیز از آن حمایت میکند، موقعیت جاینام مذکور را در منطقۀ جنگلی «ناودار» شهرستان دالاهو، در غرب استان کرمانشاه مکانیابی میکنند. نگارندگان معتقدند که نام قدیمی این مکان (ماذروستان)، احتمالاً ریشه در نام سرزمین ماد (مای) دارد، و یا همچون نام امروزی این منطقه (ناودار= میان درختستان)، ریشه در مهمترین شاخصۀ طبیعی این منطقه دارد که عبارت است از وجود پوشش متراکمی از جنگل مازو (بلوط)، که سراسر منطقۀ موردبحث را فراگرفته است. همچنین نگارندگان معتقدند که کاخ یا ایوان ماذروستان که در متون دورۀ اسلامی به بهرام گور منسوب است، با بنای سرخهدیزه کنونی که در حد میانۀ منطقۀ ناودار واقع شده، قابل انطباق است و نام سرخهدیزه (سرخدژ) نیز احتمالاً به حکایات و روایات کهن ایرانی چون هفتپیکر نظامی، ارتباط دارد که بر اساس آن بهرام گور کاخی سرخرنگ برای یکی از همسران خود برپا کرد.
مقاله پژوهشی
جمشید روستا؛ محمد میرزایی بادیزی
چکیده
با تأملی در منابع تاریخی عصر ایلخانی، تیموری و بهویژه تواریخ محلّی ایالاتِ جنوب کشور خصوصاً کرمان طی قرون هفتم تا نهم هجری، بهطور مکرّر به نام دو قوم اوغانی و جرمانی (جرمایی) برمیخوریم. اقوامی که در چالشهای سیاسی نظامی فراوانی نقش داشته و در منابعِ یادشده از درگیریهای آنان با حکّام قراختایی و مظفّری کراراً گزارش شده ...
بیشتر
با تأملی در منابع تاریخی عصر ایلخانی، تیموری و بهویژه تواریخ محلّی ایالاتِ جنوب کشور خصوصاً کرمان طی قرون هفتم تا نهم هجری، بهطور مکرّر به نام دو قوم اوغانی و جرمانی (جرمایی) برمیخوریم. اقوامی که در چالشهای سیاسی نظامی فراوانی نقش داشته و در منابعِ یادشده از درگیریهای آنان با حکّام قراختایی و مظفّری کراراً گزارش شده است. بهرغم نقش سیاسی و نظامی مهم و تأثیرگذار اقوام مذکور در برههای از تاریخ ایران و بهویژه ایالت کرمان، پیشینه و خاستگاه این دو قوم، مغفول باقی مانده و ریشۀ اصلی نژادی آنها هنوز بر کسی روشن نیست. بر همین اساس نوشتار حاضر با کاربست روش تحلیلی و با استفاده از دادههای موجود در منابع کتابخانهای بر آن است تا ضمن واکاوی پیشینه و خاستگاه اقوام مذکور، ریشۀ نژادی آنان را نیز مورد مداقّه قرار دهد. نتایج بهدست آمده حاکی از آن است که اوغانها -که پژوهشـگران امروزی افغان تلاش دارند آنها را اجداد افغانهای امروزی بدانند-به نقل اکثر منابع تاریخی در ارتفاعات سلیمان در شمالغربی پاکستان امروزی سکونت داشتهاند و در نزدیکی آنها در ناحیۀ شمالی کوههای سلیمان و غرب رودخانۀ سند منطقهای به نام کرّمان و یا جرّمان (جرما) بوده که احتمالاً خاستگاه جرمانیان است، اگرچه این فرضیه را نیز نمیتوان رد کرد که ممکن است این اقوام از مهاجران مغول و یا تُرک بوده و همزمان با حملۀ چنگیزخان به ایران، به این نواحی کوچیده باشند.
مقاله پژوهشی
نسیم محمدی
چکیده
ناصرالدین شاه از مهمترین و تأثیرگذارترین شاهان تاریخ ایران است که وقایع و خاطرات روزانۀ سالهای بسیاری از عمر خود را در قالب چند آلبوم ثبت کرده است. یکی از ویژگیهای او دانستن زبان فرانسه است و یادداشتهایش منبع ارزشمندی برای اطلاع از این وجه اوست. وی در مواضع مختلف از دانش فرانسه خود کمک میگیرد که یکی از آنها درج نام بانویی ...
بیشتر
ناصرالدین شاه از مهمترین و تأثیرگذارترین شاهان تاریخ ایران است که وقایع و خاطرات روزانۀ سالهای بسیاری از عمر خود را در قالب چند آلبوم ثبت کرده است. یکی از ویژگیهای او دانستن زبان فرانسه است و یادداشتهایش منبع ارزشمندی برای اطلاع از این وجه اوست. وی در مواضع مختلف از دانش فرانسه خود کمک میگیرد که یکی از آنها درج نام بانویی از حرمسراست که شب با او همبستر شده است؛ در این موارد نام آن بانو را -به نظر با تلفظ ترکی- و به الفبای فرانسوی مینویسد و بهاینترتیب ظاهراً نخستین ایرانی است که برای نوشتن کلمات و جملات فارسی از خط لاتین استفاده کرده است. یادداشتهای وی به دلیل اشتمال بر اطلاعات فراوانی دربارۀ شخصیت او و اطلاعات ارزشمندی در سایر حوزههای دانش همواره موردتوجه مصححان بوده است؛ متأسفانه تعدادی از مصححان با غفلت از ملزومات تصحیح تخصصی نسخ خطی به سراغ این یادداشتها رفتند که نتیجۀ آن بدخوانیها و بیدقتیهای فراوان و دستکاریهای متعدد در متن یادداشتها و درنهایت غیرقابلاعتماد کردن چاپهای یادداشتهای روزانۀ ناصرالدین شاه بوده است؛ یکی از نمودهای این دستکاریها تغییر و حذف املاهای لاتین ناصرالدین شاه از اسامی بانوان حرمسراست؛ بر این اساس میکوشیم به این سؤال پاسخ دهیم که تغییر و حذف املای لاتین اسامی همسران ناصرالدین شاه در آلبوم 97 بیوتات از سوی مصححان، باعث نابودی چه اطلاعاتی در حوزههای مختلف دانش از قبیل ادبیات، زبانشناسی، تاریخ و مهمتر از همه، شناخت شخصیت او شده است؟ روش ما در این مقاله توصیفی تحلیلی است.
مقاله پژوهشی
اصغر منتظرالقائم
چکیده
فرزندان و نوادهگان امامان شیعه برای به دست آوردن امنیت و موقعیت اجتماعی و تبلیغی به ایران مهاجرت کردند و به مرور زمان بر تعدادشان افزوده گشت. ایرانیان آنان را به سبب انتساب به رسول الله(ص) با اشتیاق پناه دادند. منزلت اجتماعی امامزادهها نهتنها به دلیل انتساب به آن حضرت و سفارش قرآن به دوستی اهل بیت بود بلکه کارکرد علمی و فرهنگی ...
بیشتر
فرزندان و نوادهگان امامان شیعه برای به دست آوردن امنیت و موقعیت اجتماعی و تبلیغی به ایران مهاجرت کردند و به مرور زمان بر تعدادشان افزوده گشت. ایرانیان آنان را به سبب انتساب به رسول الله(ص) با اشتیاق پناه دادند. منزلت اجتماعی امامزادهها نهتنها به دلیل انتساب به آن حضرت و سفارش قرآن به دوستی اهل بیت بود بلکه کارکرد علمی و فرهنگی آنان در ایران و در اختیار داشتن مقامات اجتماعی مثل شیخالاسلام، نقابت، وزارت و دبیری، اداره دارالسیاده و متولی قبور عرفا و امامزادگان و موقوفات آنها بر منزلت آنها افزود. ایرانیان پس از فوت یا قتل یکی از امامزادگان، آرامگاهی بر سر مزارشان میساختند و به زیارت آن میرفتند. ایرانیان با ساخت امامزاده و تزیین آن به اقسام هنرها، عشق و محبت خود را نسبت به خاندان رسول الله(ص) ابراز کردند. این مقابر کارکردهای اجتماعی، علمی و فرهنگی و اقتصادی بر انگارۀ تاریخی تشیع در ایران پیش از صفوی داشتند و عاملی برای گسترش عقیدۀ اسلامی و دوستی اهل بیت و تشیع بودند. این مقاله برآنست تا با شیوۀ توصیفی و تحلیلی متکی بر اسناد وقفی و آثار معماری و تاریخهای محلی، به این سؤال پاسخ دهد که امامزادهها در انگارۀ تاریخی شیعه در ایران پیش از صفویه در شیراز و یزد چه نقشی داشتند؟ فرضیۀ مقاله آنست که: امامزادگان در گسترش و غنای فرهنگ تشیع در ایران پیش از صفویه در شیراز و یزد نقش مهمی داشتهاند.
مقاله پژوهشی
چینگ وانگ
چکیده
«هوی هوی یائو فانگ» یک دانشنامۀ داروهای گیاهی و طب اسلامی است که در نیمۀ دوم سلسلۀ مینگ (1368-1644م./769-1054ه.ق.) به زبان چینی و توسط دانشمندان مسلمانی ناشناخته در چین به رشتۀ تحریر در آمده است. در این کتاب انواع نسخ دارویی و دانشهای مربوط به داروشناسی، تئوریهای طبی و روشهای درمانی طب اسلامی موردبحث قرار گرفته است. این مقاله درصدد ...
بیشتر
«هوی هوی یائو فانگ» یک دانشنامۀ داروهای گیاهی و طب اسلامی است که در نیمۀ دوم سلسلۀ مینگ (1368-1644م./769-1054ه.ق.) به زبان چینی و توسط دانشمندان مسلمانی ناشناخته در چین به رشتۀ تحریر در آمده است. در این کتاب انواع نسخ دارویی و دانشهای مربوط به داروشناسی، تئوریهای طبی و روشهای درمانی طب اسلامی موردبحث قرار گرفته است. این مقاله درصدد تحلیل و بررسی منابع و مشخصات مصنفان این کتاب با تطبیق با متن «قانون در طب» است و به دو قسمت تقسیم میشود: در قسمت اول با مرور تحقیقات پیشین به تحلیل ویژگیهای فصلبندی این کتاب و برخی از آوانویسی فارسی چینی اسامی نسخ دارویی در این کتاب پرداخته شده و مقاله نشان میدهد که این کتاب ترجمۀ مستقیم منابع معین طب اسلامی (ایرانی و عربی) به چینی نیست بلکه یک دانشنانۀ پزشکی جدید است که مؤلفان مسلمان بعد از جمعآوری و تنظیم نسخههای ترجمۀ چینی کتابهای طبی فارسی و عربی که به چین معرفی شده بود برحسب روش فصلبندی خودشان تألیف کردند. در قسمت دوم با بررسی انواع واژگان فارسی، چینی و آوانویسیهای چینی فارسی که در کنار اسم داروها برای توضیح معنیشان نوشته شده است برخی از مشخصات نویسندگان این کتاب مشخص شده است: اولاً مولفان مهاجرین مسلمانی از ایران و سرزمینهای عرب یا اولاد آنها بودند که زبان چینی را یاد گرفتند اما بر زبانهای مادریشان (فارسی و عربی) مسلط نبودند؛ ثانیاً این مصنفان هنوز بر دانشهای داروشناسی چین تسلط نداشتند و در واقع سطح پایین شناخت مردم چین آن زمان از خاصیتهای بعضی داروها را منعکس کرده است.